آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ شهریور ۱۴۰۳

    Store

    stɔːr stɔː

    سوم‌شخص مفرد:

    stores

    شکل جمع:

    stores

    معنی store | جمله با store

    verb - transitive B1

    انبار کردن، ذخیره کردن، اندوختن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    Farmers store wheat.

    کشاورزان گندم انبار می‌کنند.

    Apples store easily.

    سیب آسان انبار می‌شود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This closet can store a lot of books.

    این پستو برای انبار کردن کتاب خیلی جا دارد.

    potatoes stored in the basement

    سیب‌زمینی‌های انبار‌شده در زیرزمین

    a mind stored with knowledge

    مغزی که پر از معلومات است

    The sun's energy can also be stored.

    انرژی خورشید را هم می‌توان ذخیره کرد.

    verb - transitive

    تهیه کردن، مجهز کردن، مزین کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    noun countable

    مغازه، دکان، فروشگاه

    bookstore

    کتابفروشی

    store goods

    کالاهای فروشگاهی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    store bread

    نان نانوایی

    a drugstore

    داروخانه

    a furniture store

    مغازه‌ی مبل‌فروشی

    grocery store

    خواربار فروشی

    noun countable

    انبار، مخزن، ذخیره، اندوخته، موجودی

    He has another surprise in store for us.

    او یک چیز شگفت‌آور دیگر برای ما در ذخیره دارد.

    rope store

    انبار طناب

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an explosives store

    مخزن مواد منفجره

    Our stores of ammunition were running low.

    ذخایر مهمات ما داشت تهی می‌شد.

    a ten-day store

    ذخیره‌ی ده‌روزه

    noun countable

    ارزش، اهمیت، بها، ارج

    I set a lot of store by honesty.

    برای درستی اهمیت زیادی قائلم.

    noun countable

    وفور، فراوانی، غنا

    his store of knowledge

    وفور دانش او

    the increasing store of information

    فراوانی روز‌افزون اطلاعات

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد store

    1. noun collection, supply
      Synonyms:
      stock supply quantity reserve fund accumulation plenty provision inventory cache hoard wealth treasure savings backlog reservoir mine spring fountain fount nest egg wares lode plethora stockpile abundance
      Antonyms:
      need debt
    1. noun place for keeping supply
      Synonyms:
      depository repository storehouse storeroom depot warehouse bank vault box tank reservoir pantry cache magazine treasury stable barn conservatory arsenal
    1. noun business establishment that sells goods
      Synonyms:
      shop market supermarket outlet shopping center grocery store department store drugstore mart stand discount store super deli boutique convenience store emporium specialty shop discount house chain store superette five-and-ten five-and-dime showroom repository storehouse
    1. verb collect and put aside
      Synonyms:
      save keep put away collect deposit accumulate stash hoard reserve stock hide amass stockpile cache garner lay up put by bank treasure bury pack away lock up salt away squirrel warehouse roll up victual freeze can bin bottle park plant cumulate lay away keep in reserve sock away mothball pack put in storage save for rainy day lock away hutch hive
      Antonyms:
      waste use squander

    Collocations

    in store

    در ذخیره، برای آینده، در انبار

    stationery store

    فروشگاه لوازم‌التحریر، نوشت‌افزارفروشی

    Idioms

    mind the store

    به کاسبی رسیدن، دکان را پاییدن

    set (or put or lay) store by

    ارزش قائل بودن برای (چیزی)، اهمیت دادن

    سوال‌های رایج store

    گذشته‌ی ساده store چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده store در زبان انگلیسی stored است.

    شکل سوم store چی میشه؟

    شکل سوم store در زبان انگلیسی stored است.

    شکل جمع store چی میشه؟

    شکل جمع store در زبان انگلیسی stores است.

    وجه وصفی حال store چی میشه؟

    وجه وصفی حال store در زبان انگلیسی storing است.

    سوم‌شخص مفرد store چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد store در زبان انگلیسی stores است.

    ارجاع به لغت store

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «store» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/store

    لغات نزدیک store

    • - storage register
    • - storax
    • - store
    • - store and forward
    • - store bought
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.