گذشتهی ساده:
fountainedشکل سوم:
fountainedسومشخص مفرد:
fountainsوجه وصفی حال:
fountainingشکل جمع:
fountainsفواره، آبنما
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
A small pool with a beautiful fountain in the middle (of it).
حوض کوچکی با فوارهای زیبا در وسط آن.
The fountain in the park is surrounded by colorful flowers.
آبنمای پارک با گلهای رنگارنگ احاطه شده است.
منبع، منشأ، مخزن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ghazvini was a fountain of knowledge.
قزوینی مخزن علم بود.
The fountain of knowledge at the library provided answers to all my questions.
منبع دانش در کتابخانه به تمامی سؤالات من پاسخ داد.
چشمه، سرچشمه
fountains of paradise flowing with milk and honey
چشمههای بهشت که از آن شیر و عسل جاری است
The sound of the fountain was soothing.
صدای چشمه آرامشبخش بود.
مغازه، کیوسک (برای فروش نوشابه و بستنی)
The fountain at the ice cream parlor was filled with all sorts of sweets.
کیوسک بستنیفروشی پر از انواع شیرینی بود.
The old-fashioned fountain produced delicious milkshakes.
مغازهی قدیمی، میلکشیکهای خوشمزه تولید میکرد.
جاری شدن، جاری کردن، فواره زدن
The fountain in the park will fountain continuously throughout the day.
آبنمای پارک بهطور مداوم در طول روز فواره خواهد زد.
She carefully aimed the hose to fountain water onto the flowers.
او بااحتیاط شلنگ را نشانه گرفت تا آب را روی گلها جاری کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fountain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fountain