فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Inception

ɪnˈsepʃn ɪnˈsepʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    آغاز، شروع، درجه گیری، اصل، اکتساب، دریافت، بستن نطفه
    • - the project's inception
    • - آغاز طرح
    • - the inception of ideas
    • - در زایش اندیشه‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inception

  1. noun beginning
    Synonyms: birth, commencement, dawn, derivation, fountain, inauguration, initiation, kickoff, origin, outset, provenance, provenience, rise, root, source, start, well, wellspring
    Antonyms: conclusion, end, ending, finish

ارجاع به لغت inception

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inception» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inception

لغات نزدیک inception

پیشنهاد بهبود معانی