با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Commencement

kəˈmensmənt kəˈmensmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
آغاز، جشن فارغ‌التحصیلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- the commencement of the present century
- آغاز قرن حاضر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد commencement

  1. noun ceremony marking the beginning of stage
    Synonyms: admission, alpha, birth, bow, celebration, convocation, countdown, curtain-raiser, dawn, dawning, genesis, graduation, initiation, kickoff, onset, opener, opening, outset, proem, services, start, starting point, tee off
    Antonyms: cessation, completion, end, ending, finish, stop

لغات هم‌خانواده commencement

  • noun
    commencement
  • verb - transitive
    commence

ارجاع به لغت commencement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commencement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commencement

لغات نزدیک commencement

پیشنهاد بهبود معانی