آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Countdown

ˈkaʊntdaʊn ˈkaʊntdaʊn

شکل جمع:

countdowns

معنی countdown | جمله با countdown

noun countable

شمارش معکوس

As the countdown reached zero, the lights in the stadium turned on.

وقتی شمارش معکوس به صفر رسید، چراغ‌های ورزشگاه روشن شدند.

The software displays a countdown timer for the next update.

نرم‌افزار، شمارش معکوسی برای به‌روزرسانی بعدی نمایش می‌دهد.

noun singular

لحظات آخر، شمارش معکوس، زمان باقی‌مانده (تا اتفاقی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The countdown to the exam is stressful for many students.

زمان باقی‌مانده تا امتحان برای بسیاری از دانش‌آموزان پر از استرس است.

The countdown to the wedding made everyone in the family excited.

لحظات باقی‌مانده تا مراسم عروسی همه‌ی اعضای خانواده را هیجان‌زده کرده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد countdown

  1. noun final preparation
    Synonyms:
    launch procedure

سوال‌های رایج countdown

شکل جمع countdown چی میشه؟

شکل جمع countdown در زبان انگلیسی countdowns است.

ارجاع به لغت countdown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «countdown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/countdown

لغات نزدیک countdown

پیشنهاد بهبود معانی