گذشتهی ساده:
endedشکل سوم:
endedسومشخص مفرد:
endsوجه وصفی حال:
endingشکل جمع:
endsپایان، انتها، آخر، ته، حد، خاتمه، سرانجام، عاقبت، فرجام
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
the end of the day
پایان روز
the end of this book
پایان این کتاب
She will stay to the end of June.
او تا آخر ژوئن خواهد ماند.
the end of the street
انتهای خیابان
At the end everyone will be satisfied.
سرانجام همه راضی خواهند بود.
Gifts without end which were showered on the newcomers.
هدایای بیحدی که به تازهواردان ارزانی شد.
an immediate end to all armed attacks
خاتمهی فوری همهی حملات مسلحانه
مرگ، پایان عمر، اجل، موت، زوال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He did not deserve such a cruel end.
او استحقاق چنین مرگ فجیعی را نداشت.
His end was peaceful.
مرگ او با آرامش بود.
تهمانده، پسمانده، ته، خردهریزه
the end of the bread loaf
خردهریزهی قرص نان
cigarette ends
تهماندههای سیگار
سر، نوک، ته
They sat at both ends of the table.
آن دو در دو سر میز نشستند.
The dog moved the end of its tail.
سگ سر دم خود را تکان داد.
I pricked the horse with the end of my stick.
با ته چوبدستی میخ را تا گوشت اسب فرو کردم.
هدف، منظور، مقصود، قصد، آماج، نتیجه
Do ends justify means?
آیا هدفها راههای دستیابی را توجیه میکنند؟
The end of all those discussions was nothing but profound discord.
نتیجهی همهی آن بحثها چیزی جز اختلاف عمیق نبود.
In his view, the end of life is to serve humanity.
در نظر او آماج زندگی خدمت به بشریت است.
به پایان رساندن، تمام کردن، پایان دادن، خاتمه دادن
They agreed to end their collaboration.
آنان قرار گذاشتند که همکاری خود را خاتمه بدهند.
He tried to put an end to corruption.
او کوشید که به فساد خاتمه بدهد.
Their efforts ended in failure.
کوشش آنان به شکست منتهی شد.
به پایان رسیدن، تمام شدن، خاتمه یافتن، به آخر رسیدن، پایان یافتن
The lease ends at the end of the month.
اجاره آخر ماه پایان مییابد.
My vacation ended yesterday.
تعطیلات من دیروز تمام شد.
بخش (سازمان و شرکت و غیره)
I take care of the business end of the company.
من سرپرست بخش بازرگانی شرکت هستم.
She works in the sales end.
او در بخش فروش کار میکند.
درگذشتن، فوت کردن، مردن
After a long battle with illness, the patient finally ended peacefully in her sleep.
پس از مدتها مبارزه با بیماری، سرانجام بیمار در خواب با آرامش فوت کرد.
When my grandfather was diagnosed with cancer, we knew he would eventually end.
وقتی تشخیص داده شد که پدربزرگم به سرطان مبتلا شده است، می دانستیم که او در نهایت فوت خواهد کرد.
از بین بردن، نابود کردن، ویران کردن
The tornado ended the small town.
گردباد شهر کوچک را ویران کرد.
The fire ended the entire forest.
آتشسوزی کل جنگل را از بین برد.
نهایی، پایانی، انتهایی
end results
نتایج نهایی
the end decision
تصمیم نهایی
ورزش بازیکن گوشه (فوتبال آمریکایی)
The coach decided to move the end to the other side of the field.
مربی تصمیم گرفت بازیکن گوشه را به سمت دیگر زمین منتقل کند.
defensive end
گوشهی دفاعی
منتهیالیه، حد، دورترین نقطه
the western end of town
دورترین نقطهی غربی شهر
منتهی شدن، منجر شدن، انجامیدن
خاتمه دادن، به پایان رساندن، به اتمام رساندن، پایان دادن، تمام کردن
خاتمه یافتن، پایان یافتن
(در مورد سر یا لبههای دو چیز) ته به ته، پهلوبهپهلو، سربهسر
از آغاز تا پایان، سرتاسر، از اول تا آخر
1- در پایان 2- بالأخره، به هرحال
بالأخره، در مجموع، نهایتاً، با همهی این تفاسیر، در نهایت، خلاصه اینکه، مخلص کلام این است که، از این حرفها که بگذریم، بعداز همهی این حرفها
دارای دو سر یا دو انتهای معکوسشده، دو موقعیت معکوس
جاهای دورافتاده، جاهای دوردست، آن سوی دنیا
(عامیانه) سهم خود را انجام دادن، وظیفهی خود را انجام دادن
(با پول و درآمد بخورونمیر) گذران زندگی کردن، امرار معاش کردن، از پس مخارج ابتدایی برآمدن، مخارج زندگی را تأمین کردن
خیلی، زیاد، خیلی زیاد، بسیار زیاد، بینهایت، بیاندازه، بسیار
1- به طور عمود یا ایستاده، سیخ 2- مداوم، بدون وقفه
متوقف کردن، موقوف کردن، به پایان رساندن
بهتر از
(با همهی سختیها و به هر قیمیت شده) تا آخرِ آخر، تا انتها، تا دم مرگ، تا پایان
خرت و پرت، خردهریزها
light at the end of the tunnel
کورسوی امید، روزنهی امید، نوری در دل تاریکی، امید به بهبود و یا اتمام اوضاع دشوار (پایان شب سیه، سپید است)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «end» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/end