با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Cessation

seˈseɪʃn seˈseɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cessations

معنی و نمونه‌جمله

noun
ایست، توقف، انقطاع، پایان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- cessation of hostilities
- متارکه‌ی جنگ، قطع مخاصمات
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cessation

  1. noun ending
    Synonyms: abeyance, arrest, break, break-off, breather, cease, ceasing, close, conclusion, cutoff, desistance, discontinuance, downtime, end, finish, freeze, grinding halt, halt, halting, hiatus, intermission, interruption, interval, layoff, let-up, pause, recess, remission, respite, rest, screaming halt, standstill, stay, stop, stoppage, suspension, termination, time off, time-out
    Antonyms: beginning, commencement, start

لغات هم‌خانواده cessation

ارجاع به لغت cessation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cessation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cessation

لغات نزدیک cessation

پیشنهاد بهبود معانی