آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Recess

    ˈriːses / / rɪˈses rɪˈses / / ˈriːses

    گذشته‌ی ساده:

    recessed

    شکل سوم:

    recessed

    سوم‌شخص مفرد:

    recesses

    وجه وصفی حال:

    recessing

    شکل جمع:

    recesses

    معنی recess | جمله با recess

    noun verb - transitive adverb

    عقب‌نشینی، پس‌زنی، پس‌رفت کردن، بازگشت، فترت، دوره فترت، تعطیل موقتی، تنفس، گوشه، کنار، پستی، تورفتگی، موقتاً تعطیل کردن، طاقچه ساختن، مرخصی گرفتن، تنفس کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    We placed the piano in the recess of the wall.

    پیانو را در تورفتگی دیوار قرار دادیم.

    a large recess in the steep rock

    شکافی بزرگ در صخره‌ی پرشیب

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a book that illuminates the recesses of British history

    کتابی که گوشه‌های تاریک تاریخ انگلستان را روشن می‌کند

    to reveal the hidden recesses of the human mind

    گوشه‌های پنهان مغز بشر را هویدا کردن

    a thought that is still lurking in the recesses of his subconscious

    اندیشه‌ای که هنوز در اعماق ضمیر ناخودآگاه او کمین کرده است

    summer recess

    تعطیلات تابستان

    recessed light fixtures

    چراغ‌های توکار (نهان‌شده در دیوار)

    The judge recessed the court for lunch.

    قاضی برای ناهار به دادگاه تنفس داد.

    Peace talks were recessed until next week.

    مذاکرات صلح تا هفته آینده تعطیل شد.

    The school will be in recess for three weeks.

    مدرسه سه هفته تعطیل خواهد بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد recess

    1. noun niche, corner
      Synonyms:
      corner nook alcove bay cavity hole socket cell cubicle depression indentation retreat break opening mouth angle fork slot carrel closet cove crypt dent embrasure apse oriel ambush cranny hiding place penetralia heart depths reaches secret place crutch
    1. noun break, interval in action
      Synonyms:
      pause rest intermission interval hiatus lull respite cessation downtime holiday vacation stop halt suspension cutoff layoff interlude time-out breather letup closure break-off coffee break ten happy hour breathing spell interregnum
      Antonyms:
      continuation
    1. verb stop action
      Synonyms:
      stop terminate break off break up drop dissolve adjourn sideline put on hold call time take a break take a breather take five take ten rise pigeonhole prorogue prorogate shake drop it
      Antonyms:
      continue

    Collocations

    in recess

    (درحال) تعطیل، در فترت، (در) فرویش

    سوال‌های رایج recess

    گذشته‌ی ساده recess چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده recess در زبان انگلیسی recessed است.

    شکل سوم recess چی میشه؟

    شکل سوم recess در زبان انگلیسی recessed است.

    شکل جمع recess چی میشه؟

    شکل جمع recess در زبان انگلیسی recesses است.

    وجه وصفی حال recess چی میشه؟

    وجه وصفی حال recess در زبان انگلیسی recessing است.

    سوم‌شخص مفرد recess چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد recess در زبان انگلیسی recesses است.

    ارجاع به لغت recess

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «recess» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recess

    لغات نزدیک recess

    • - receptivity
    • - receptor
    • - recess
    • - recession
    • - recessional
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.