گذشتهی ساده:
recessedشکل سوم:
recessedسومشخص مفرد:
recessesوجه وصفی حال:
recessingشکل جمع:
recessesعقبنشینی، پسزنی، پسرفت کردن، بازگشت، فترت، دوره فترت، تعطیل موقتی، تنفس، گوشه، کنار، پستی، تورفتگی، موقتاً تعطیل کردن، طاقچه ساختن، مرخصی گرفتن، تنفس کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We placed the piano in the recess of the wall.
پیانو را در تورفتگی دیوار قرار دادیم.
a large recess in the steep rock
شکافی بزرگ در صخرهی پرشیب
a book that illuminates the recesses of British history
کتابی که گوشههای تاریک تاریخ انگلستان را روشن میکند
to reveal the hidden recesses of the human mind
گوشههای پنهان مغز بشر را هویدا کردن
a thought that is still lurking in the recesses of his subconscious
اندیشهای که هنوز در اعماق ضمیر ناخودآگاه او کمین کرده است
summer recess
تعطیلات تابستان
recessed light fixtures
چراغهای توکار (نهانشده در دیوار)
The judge recessed the court for lunch.
قاضی برای ناهار به دادگاه تنفس داد.
Peace talks were recessed until next week.
مذاکرات صلح تا هفته آینده تعطیل شد.
The school will be in recess for three weeks.
مدرسه سه هفته تعطیل خواهد بود.
(درحال) تعطیل، در فترت، (در) فرویش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «recess» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recess