فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sideline

ˈsaɪdlaɪn ˈsaɪdlaɪn

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive

خطوط طرفین میدان بازی، از بازی یا معرکه خارج کردن، کار یا چیز فرعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He was sidelined by a bodily injury.

به‌دلیل صدمه‌ی بدنی از شرکت محروم شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sideline

  1. noun secondary occupation
    Synonyms:
    hobby recreation distraction diversion leisure activity leisure pursuit side job second job side project moonlighting subsidiary

Collocations

on the sidelines

1- در نواره‌ی خارج از زمین بازی 2- خارج از گود، غیر‌فعال، تماشاچی

ارجاع به لغت sideline

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sideline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sideline

لغات نزدیک sideline

پیشنهاد بهبود معانی