شکل جمع:
subsidiariesصفت تفضیلی:
more subsidiaryصفت عالی:
most subsidiaryکمکی، معین، مؤید، متمم، فرعی، تابع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a subsidiary product
محصول جنبی
a subsidiary subject
یک موضوع فرعی
subsidiary payments to an ally
پرداخت کمک مالی به یک متحد
a subsidiary of I.B.M.
یکی از شرکتهای فرعی آی.بی. ام
one of the subsidiaries of the Amazon
یکی از شاخههای آمازون
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «subsidiary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subsidiary