Supplementary

    ˌsʌpləˈmentri ˌsʌpləˈmentri
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more supplementary

    • صفت عالی:

      most supplementary

    معنی‌ها و نمونه‌جمله

    noun adjective C2
    اضافی، متمم، مکمل، تکمیلی، پس‌آورده، هم‌آورده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    تکمیلی، اضافی
    - supplementary angle
    - زاویه‌ی مکمل
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد supplementary

    1. adjective additional
      Synonyms: accompanying, added, ancillary, appended, augmenting, auxiliary, extra, increased, more

    لغات هم‌خانواده supplementary

    ارجاع به لغت supplementary

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «supplementary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/supplementary

    لغات نزدیک supplementary

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند