آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ تیر ۱۴۰۴

    More

    mɔːr mɔː

    صفت عالی:

    most

    معنی more | جمله با more

    adjective adverb determiner noun pronoun uncountable A1

    بیشتر، زیادتر

    His father has much money, but my father has more.

    پدر او خیلی پول دارد؛ ولی پدر من بیشتر دارد.

    Many people came in the morning, more came in the afternoon.

    مردم فراوانی صبح آمدند؛ اما بعدازظهر عده‌ی بیشتری آمدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We have more time than we thought.

    از آنچه که فکر می‌کردیم، بیشتر وقت داریم.

    You must practice more.

    باید بیشتر تمرین کنی.

    More of us are going.

    تعداد بیشتری از ما عازم هستیم.

    The more I read, the less I understand.

    هرچه بیشتر می‌خوانم، کمتر می‌فهمم.

    The more I read, the more I understand.

    هرچه بیشتر می‌خوانم، بیشتر می‌فهمم.

    adjective determiner pronoun A1

    تر (نشانه‌ی صفت تفضیلی)، بیشتر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    more satisfying

    رضایت‌بخش‌تر

    more beautiful, most beautiful

    زیباتر، زیباترین

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Meat costs more than bread.

    گوشت از نان گران‌تر است.

    more slowly

    آهسته‌تر

    more difficult

    دشوارتر

    adverb determiner pronoun

    بیش

    The box contained more toys than I expected.

    جعبه بیش از آنچه انتظار داشتم، اسباب‌بازی داشت.

    More came to the event than we expected.

    بیش از آنچه انتظار داشتیم، به این رویداد آمدند.

    adjective adverb noun pronoun uncountable

    اضافی، دیگر، دوباره، باز، به‌علاوه

    Give me one more apple.

    یک سیب دیگر به من بده.

    Do you want more tea?

    باز هم چای می‌خواهی؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    It's cold and I need more blankets.

    هوا سرد است و نیاز به پتوی اضافی دارم.

    We have no more milk.

    دیگر شیر نداریم.

    I don't love her any more.

    دیگر او را دوست ندارم.

    noun countable

    (فرد) والارتبه، عالی‌مقام، عالی‌رتبه

    She sought advice from the more on the new policy.

    او از فرد والارتبه در مورد سیاست جدید مشاوره خواست.

    The initiative received support from the more in the organization.

    این ابتکار مورد حمایت فرد عالی‌مقام در سازمان قرار گرفت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد more

    1. adjective additional, greater
      Synonyms:
      added extra another also besides further augmented more than that expanded increased new larger wider higher deeper heavier major enhanced extended exceeding fresh supplementary other likewise in addition and aggrandized amassed massed bounteous innumerable numerous over and above spare else farther too many
      Antonyms:
      less fewer
    1. adverb to a greater extent
      Synonyms:
      also too as well in addition further moreover besides furthermore additionally likewise along with better over longer beyond withal
      Antonyms:
      less fewer

    Collocations

    any more

    (anymore) دیگر، بیشتر، بیش از این‌ها

    اکنون، حال، این روزها

    more and more

    به‌طور فزاینده، به‌طور دائم‌التزاید، بیشتر و بیشتر، بیش از پیش

    more than pleased (or sorry, etc.)

    بسیار خشنود (یا متأسف و غیره)

    once more

    یکبار دیگر

    the more...the less

    بیشتر... کمتر

    Collocations بیشتر

    the more... the more

    بیشتر ... بیشتر

    more by luck than judgement

    بیشتر به خاطر شانس تا درایت

    the less ... the more

    هرچه کمتر ... بیشتر

    once more (or once again)

    دوباره، یک‌بار دیگر

    Idioms

    and what is more

    علاوه‌براین (یا آن)، مضافاً

    more often than not

    اغلب، اکثراً، معمولاً

    on more scores than one

    به دلایل مختلف، به چندین و چند دلیل

    bite off more than one can chew

    لقمه‌ی بزرگتر از دهان خود برداشتن، بیشتر از توانایی خود کاری را به عهده گرفتن

    breathe again (or more easily)

    (از نظر فکر و خیال) راحت شدن، نفسی به راحتی کشیدن

    Idioms بیشتر

    there are more ways than one to skin a cat

    (این کار را) از چندین راه می‌توان انجام داد، می‌توان بامبول زد

    more like it

    (عامیانه) بیشتر طبق دلخواه

    there is more to it than meets the eye

    از آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد بیشتر است، باطن امر پردامنه‌تر از ظاهر آن است

    as often as not (more often than not)

    اکثراً، بیشتر اوقات

    more's the pity

    (عامیانه) از این بدتر، بدتر اینکه...، از همه بدتر

    more power to someone's elbow

    (انگلیس - عامیانه) خدا کند موفق شود، دست علی به همراهش

    more power to you!

    (عامیانه) خدا یارت باشد!، دست علی به همراهت!، موفق باشی!

    سوال‌های رایج more

    معنی more به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «more» در زبان فارسی به «بیشتر» ترجمه می‌شود.

    «بیشتر» یکی از اساسی‌ترین مفاهیم در زبان و اندیشه‌ی انسانی است. این واژه هم در گفت‌وگوهای روزمره به کار می‌رود و هم در حوزه‌های علمی، اقتصادی، فلسفی و حتی هنری جایگاه پررنگی دارد. مفهوم «بیشتر» به شکلی ساده به افزایش یا افزونگی نسبت به یک مقدار پایه اشاره دارد، اما در سطوح عمیق‌تر، می‌تواند بیانگر تمایل به پیشرفت، میل به تجربه‌ی نو، یا نشانه‌ای از نارضایتی از وضعیت موجود باشد.

    در زبان انگلیسی، «more» نقش‌های دستوری متعددی دارد. گاهی به‌عنوان صفت برای مقایسه‌ی دو چیز به کار می‌رود (مثل: more interesting)، گاهی به‌عنوان قید برای شدت‌بخشی (مثل: run more quickly)، و در برخی موارد هم به‌عنوان اسم یا ضمیر (مثل: I want more). همین تنوع کاربردی باعث شده که این واژه در ساختار جمله‌ها، معنی و تأثیر خاصی بر پیام کلی گوینده یا نویسنده داشته باشد. در ترجمه و یادگیری زبان، فهم دقیق کاربردهای مختلف آن اهمیت زیادی دارد.

    در روان‌شناسی اجتماعی، میل به «بیشتر» بودن یا داشتن، یکی از محرک‌های رفتار انسان به شمار می‌رود. انسان ذاتاً موجودی است که به رشد و گسترش گرایش دارد؛ چه در زمینه‌ی دانش، چه ثروت، چه تجربه‌های شخصی. واژه‌ی «بیشتر» در اینجا بازتابی از این گرایش طبیعی است. با این حال، در برخی دیدگاه‌ها، تأکید بیش‌ازحد بر «بیشتر» می‌تواند منجر به اضطراب، نارضایتی دائمی یا مصرف‌گرایی شود. بنابراین، این مفهوم هم‌زمان هم انگیزه‌بخش و هم نیازمند تعادل است.

    در اقتصاد نیز مفهوم «بیشتر» همواره حضور دارد. افزایش تولید، مصرف، درآمد، سود یا بهره‌وری، همه با واژه‌ی «more» بیان می‌شوند. اهداف بسیاری از سیاست‌های اقتصادی، دستیابی به «more» است، یعنی بهبود شاخص‌هایی که به رشد و رفاه جامعه منجر می‌شوند. در این حوزه، توانایی سنجش دقیق «بیشتر» بودن یک عامل نسبت به دیگری، پایه و اساس تصمیم‌گیری‌های کلان است.

    در فرهنگ عامه، «more» اغلب با امید و جاه‌طلبی همراه است. عباراتی مثل more life, more love, more success بازتاب‌دهنده‌ی ذهنیتی هستند که در آن، انسان همواره به دنبال بهتر شدن است. در ادبیات و هنر نیز، این واژه می‌تواند نشان‌دهنده‌ی حسرت، میل، یا حتی اعتراض باشد. هنرمندان از آن برای خلق معناهای پیچیده‌تری از رشد، فقدان یا طلب استفاده کرده‌اند.

    واژه‌ی «more» فراتر از یک ابزار زبانی ساده است؛ این کلمه حامل مفهومی جهانی درباره‌ی میل انسان به رشد، توسعه و تجربه است. در عین حال، چگونگی استفاده از آن می‌تواند نوع نگرش ما به زندگی، خواسته‌ها و حتی فلسفه‌ی بودن را بازتاب دهد.

    صفت عالی more چی میشه؟

    صفت عالی more در زبان انگلیسی most است.

    ارجاع به لغت more

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «more» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/more

    لغات نزدیک more

    • - mordent
    • - mordida
    • - more
    • - more and more
    • - more by luck than judgement
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.