امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

More

mɔːr mɔː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت عالی:

    most

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb determiner noun pronoun uncountable A1
بیشتر، زیادتر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- His father has much money, but my father has more.
- پدر او خیلی پول دارد؛ ولی پدر من بیشتر دارد.
- Many people came in the morning, more came in the afternoon.
- مردم فراوانی صبح آمدند؛ اما بعدازظهر عده‌ی بیشتری آمدند.
- We have more time than we thought.
- از آنچه که فکر می‌کردیم، بیشتر وقت داریم.
- You must practice more.
- باید بیشتر تمرین کنی.
- More of us are going.
- تعداد بیشتری از ما عازم هستیم.
- The more I read, the less I understand.
- هرچه بیشتر می‌خوانم، کمتر می‌فهمم.
- The more I read, the more I understand.
- هرچه بیشتر می‌خوانم، بیشتر می‌فهمم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adjective determiner pronoun A1
تر (نشانه‌ی صفت تفضیلی)، بیشتر
- more satisfying
- رضایت‌بخش‌تر
- more beautiful, most beautiful
- زیباتر، زیباترین
- Meat costs more than bread.
- گوشت از نان گران‌تر است.
- more slowly
- آهسته‌تر
- more difficult
- دشوارتر
adverb determiner pronoun
بیش
- The box contained more toys than I expected.
- جعبه بیش از آنچه انتظار داشتم، اسباب‌بازی داشت.
- More came to the event than we expected.
- بیش از آنچه انتظار داشتیم، به این رویداد آمدند.
adjective adverb noun pronoun uncountable
اضافی، دیگر، دوباره، باز، به‌علاوه
- Give me one more apple.
- یک سیب دیگر به من بده.
- Do you want more tea?
- باز هم چای می‌خواهی؟
- It's cold and I need more blankets.
- هوا سرد است و نیاز به پتوی اضافی دارم.
- We have no more milk.
- دیگر شیر نداریم.
- I don't love her any more.
- دیگر او را دوست ندارم.
noun countable
(فرد) والارتبه، عالی‌مقام، عالی‌رتبه
- She sought advice from the more on the new policy.
- او از فرد والارتبه در مورد سیاست جدید مشاوره خواست.
- The initiative received support from the more in the organization.
- این ابتکار مورد حمایت فرد عالی‌مقام در سازمان قرار گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد more

  1. adjective additional, greater
    Synonyms:
    added aggrandized also amassed and another augmented besides bounteous deeper else enhanced exceeding expanded extended extra farther fresh further heavier higher in addition increased innumerable larger likewise major massed more than that new numerous other over and above spare supplementary too many wider
    Antonyms:
    fewer less
  1. adverb to a greater extent
    Synonyms:
    additionally along with also as well besides better beyond further furthermore in addition likewise longer moreover over too withal
    Antonyms:
    fewer less

Collocations

  • any more

    (anymore) دیگر، بیشتر، بیش از این‌ها

    اکنون، حال، این روزها

  • more and more

    به‌طور فزاینده، به‌طور دائم‌التزاید، بیشتر و بیشتر، بیش از پیش

Idioms

  • bite off more than one can chew

    لقمه‌ی بزرگتر از دهان خود برداشتن، بیشتر از توانایی خود کاری را به عهده گرفتن

  • more like it

    (عامیانه) بیشتر طبق دلخواه

  • more's the pity

    (عامیانه) از این بدتر، بدتر اینکه...، از همه بدتر

  • more power to you!

    (عامیانه) خدا یارت باشد!، دست علی به همراهت!، موفق باشی!

ارجاع به لغت more

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «more» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/more

لغات نزدیک more

پیشنهاد بهبود معانی