صفت عالی:
mostبیشتر، زیادتر
His father has much money, but my father has more.
پدر او خیلی پول دارد؛ ولی پدر من بیشتر دارد.
Many people came in the morning, more came in the afternoon.
مردم فراوانی صبح آمدند؛ اما بعدازظهر عدهی بیشتری آمدند.
We have more time than we thought.
از آنچه که فکر میکردیم، بیشتر وقت داریم.
You must practice more.
باید بیشتر تمرین کنی.
More of us are going.
تعداد بیشتری از ما عازم هستیم.
The more I read, the less I understand.
هرچه بیشتر میخوانم، کمتر میفهمم.
The more I read, the more I understand.
هرچه بیشتر میخوانم، بیشتر میفهمم.
تر (نشانهی صفت تفضیلی)، بیشتر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
more satisfying
رضایتبخشتر
more beautiful, most beautiful
زیباتر، زیباترین
Meat costs more than bread.
گوشت از نان گرانتر است.
more slowly
آهستهتر
more difficult
دشوارتر
بیش
The box contained more toys than I expected.
جعبه بیش از آنچه انتظار داشتم، اسباببازی داشت.
More came to the event than we expected.
بیش از آنچه انتظار داشتیم، به این رویداد آمدند.
اضافی، دیگر، دوباره، باز، بهعلاوه
Give me one more apple.
یک سیب دیگر به من بده.
Do you want more tea?
باز هم چای میخواهی؟
It's cold and I need more blankets.
هوا سرد است و نیاز به پتوی اضافی دارم.
We have no more milk.
دیگر شیر نداریم.
I don't love her any more.
دیگر او را دوست ندارم.
(فرد) والارتبه، عالیمقام، عالیرتبه
She sought advice from the more on the new policy.
او از فرد والارتبه در مورد سیاست جدید مشاوره خواست.
The initiative received support from the more in the organization.
این ابتکار مورد حمایت فرد عالیمقام در سازمان قرار گرفت.
بهطور فزاینده، بهطور دائمالتزاید، بیشتر و بیشتر، بیش از پیش
more than pleased (or sorry, etc.)
بسیار خشنود (یا متأسف و غیره)
یکبار دیگر
بیشتر... کمتر
بیشتر ... بیشتر
بیشتر به خاطر شانس تا درایت
هرچه کمتر ... بیشتر
دوباره، یکبار دیگر
علاوهبراین (یا آن)، مضافاً
اغلب، اکثراً، معمولاً
به دلایل مختلف، به چندین و چند دلیل
bite off more than one can chew
لقمهی بزرگتر از دهان خود برداشتن، بیشتر از توانایی خود کاری را به عهده گرفتن
breathe again (or more easily)
(از نظر فکر و خیال) راحت شدن، نفسی به راحتی کشیدن
there are more ways than one to skin a cat
(این کار را) از چندین راه میتوان انجام داد، میتوان بامبول زد
(عامیانه) بیشتر طبق دلخواه
there is more to it than meets the eye
از آنچه در ظاهر به نظر میرسد بیشتر است، باطن امر پردامنهتر از ظاهر آن است
as often as not (more often than not)
اکثراً، بیشتر اوقات
(عامیانه) از این بدتر، بدتر اینکه...، از همه بدتر
(انگلیس - عامیانه) خدا کند موفق شود، دست علی به همراهش
(عامیانه) خدا یارت باشد!، دست علی به همراهت!، موفق باشی!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «more» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/more