شکل جمع:
lessصفت عالی:
leastکمتر، اصغر، کوچکتر، پستتر
You have little money, but I have even less than you do.
شما پول کمی دارید؛ ولی من حتی از شما هم کمتر دارم.
This food needs less salt and more sugar.
این خوراک نمک کمتر و شکر بیشتری لازم دارد.
Usually, "less" is used for uncountable nouns and "fewer" for countable nouns.
معمولاً «less» برای اسمهای غیرقابل شمارش و «fewer» برای اسمهای قابل شمارش به کار میرود.
Smoke fewer cigarettes and drink less beer!
سیگار کمتر بکش و آبجو کمتر بخور!
a less crowded bus
اتوبوسی که خلوتتر (کمتر خلوت) است
It took less time than I expected.
از آنچه انتظار داشتم کمتر وقت گرفت.
She was less than kind toward me.
او نسبت به من کمتر مهربان (نامهربان) بود.
less than 25 words
کمتر از ۲۵ واژه
He is less likely to succeed.
احتمال موفقیت او کمتر است.
The less you work, the less you get paid.
هرچه کمتر کار بکنی، کمتر حقوق میگیری.
The less you go,the more they will miss you.
هرچه کمتر بروی، دلشان بیشتر برایت تنگ خواهد شد.
کم، منها، منفی، بدون احتساب، با کسرِ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
year less ten days
یکسال ده روز کم
$ 5000 less taxes
۵ هزار دلار با کسر مالیات (منهای مالیات)
کم، بی، بدون
She was fearless in the face of danger.
او در برابر خطر بیباک بود.
His actions were thoughtless and hurtful.
اعمال او بیفکر و آزاردهنده بود.
پایینتر، کمتر (در درجه، رتبه و ...)
She was less experienced than the other candidates.
او نسبت به سایر نامزدها تجربهی پایینتری داشت.
This is a less challenging task for someone with your skills.
این یک کار کمتر چالشبرانگیز برای فردی با مهارتهای شما است.
محدود
I have less time to finish this project than I thought.
زمان محدودی برای به پایان رساندن این پروژه از آنچه فکر میکردم دارم.
She had less money in her wallet.
پول محدودی در کیفش داشت.
مقدار کم، قسمت کم
I prefer to eat less when I'm not feeling well.
وقتی حالم خوب نیست ترجیح میدهم مقدار کمی غذا بخورم.
The doctor advised him to consume less sodium for his health.
دکتر به او توصیه کرد که برای سلامتیاش مقدار کمی سدیم مصرف کند.
(چیزی) کماهمیت، اهمیت پایین
The less can wait, let's tackle the urgent matters first.
برای چیزهایی با اهمیتِ کم میتوان منتظر ماند؛ بیایید ابتدا به مسائل فوری بپردازیم.
It's essential to separate the less from the crucial aspects of the project.
جداسازی موارد کماهمیت از جنبههای حیاتی پروژهی ضروری است.
بهطور کاهنده، بهطور کمشونده، کمتر و کمتر
خیلی کمتر، باز هم کمتر، از این هم کمتر، اصلاً، ابداً
کسی به شان و مقام ...
هرچه کمتر ... کمتر
هرچه کمتر ... بیشتر
بیشتر... کمتر
nothing short of (or nothing less than)
همانقدر، کمتر نه، همانند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «less» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/less