بدون، فاقد، برون، بیرون، بیرون از، از بیرون، به طرف خارج، آن طرف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We had to stand without the door.
مجبور شدیم بیرون در بایستیم.
good will within and without the clan
حسن نیت در داخل و خارج قبیله
The danger does not come from within the country but from without.
خطر از داخل کشور نیست بلکه از خارج است.
It is difficult to live without electricity.
زندگی بدون برق دشوار است.
to drive without a licence
بدون گواهینامه رانندگی کردن
a disease without remedy
یک بیماری لاعلاج
a fire without smoke
آتش بیدود
without end
بیپایان
He left without telling us.
بدون اینکه به ما بگوید رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «without» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/without