فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Out

aʊt aʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    outed
  • شکل سوم:

    outed
  • سوم شخص مفرد:

    outs
  • وجه وصفی حال:

    outing
  • شکل جمع:

    outs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • خارج، بیرون از، خارج از، افشا‌شده، آشکار، خارج،بیرون، خارج از حدود، حذف‌ شده، راه‌حل، اخراج کردن،اخراج شدن، قطع کردن، کشتن، خاموش کردن، رفتن، ظاهرشدن، فاش شدن، بیرونی
    • - They live five miles out of town.
    • - آن‌ها پنج مایل دور از شهر زندگی می‌کنند.
    • - out of the room
    • - خارج از اتاق
    • - She walked out the door.
    • - او از در خارج شد.
    • - I looked out.
    • - به بیرون نگاه کردم.
    • - out of our sight
    • - خارج از دید (یا نظر) ما
    • - They have gone out for dinner.
    • - برای شام از خانه بیرون رفته‌اند.
    • - They sailed out.
    • - آن‌ها با کشتی از ساحل دور شدند.
    • - Until their demands are met, the workers are out.
    • - تا رسیدگی به خواسته‌های آن‌ها کارگران در اعتصاب هستند.
    • - Come out and play.
    • - بیا بیرون و بازی کن.
    • - Disease broke out.
    • - بیماری شایع شد.
    • - I'm tired out.
    • - کاملاً خسته‌ام.
    • - The clothes are dried out.
    • - لباس‌ها کاملاً خشک شده‌اند.
    • - The blossoms are out.
    • - شکوفه‌ها درآمده‌اند.
    • - The moon came out.
    • - ماه پدیدار شد (در آمد).
    • - to put out a new magazine
    • - مجله‌ی جدیدی را منتشر‌کردن
    • - to put out a new style
    • - سبک جدیدی را ارائه دادن
    • - debutantes who came out
    • - نوباوگانی که وارد جامعه شدند
    • - The generation died out.
    • - نسل آن‌ها ور افتاد.
    • - The fire burned out.
    • - آتش سوخت و تمام شد.
    • - Their memory gradually faded out.
    • - خاطره‌ی آن‌ها به‌تدریج زایل شد.
    • - He was voted out.
    • - با اخذ رأی او را برکنار کردند (از دور خارج کردند).
    • - Speak out, I can't hear you!
    • - بلند حرف بزن، صدایت را نمی‌شنوم!
    • - Sing out!
    • - بلند بخوان!
    • - to stand out
    • - برجسته بودن، ورآمدن
    • - to lengthen out
    • - از حد معمول بلندتر شدن یا کردن
    • - to spread out
    • - به خارج پخش شدن
    • - to reach out
    • - به خارج یا به دیگران رسیدن
    • - to branch out
    • - شاخه شاخه شدن
    • - to sort out the letters
    • - نامه‌ها را دسته‌دسته کردن
    • - Short skirts went out.
    • - دامن کوتاه از مد افتاد.
    • - He drank until he passed out.
    • - او آن‌قدر نوشید که پس افتاد.
    • - an outpost
    • - قرارگاه یا پاسگاه دور افتاده
    • - an out-flight
    • - پرواز به خارج، عزیمت
    • - The engine is out.
    • - موتور خاموش است.
    • - The fire went out.
    • - آتش خاموش شد.
    • - We're out fifty dollars.
    • - پنجاه دلار زیان کرده‌ایم.
    • - the width of the building from out to out
    • - پهنای بنا از بیرون به بیرون، عرض ساختمان از بیرون
    • - Resignation may provide an easy out.
    • - ممکن است که استعفا‌دادن چاره‌ی آسانی باشد.
    • - The only out for the government is to continue the present policy.
    • - یگانه چاره‌ی دولت ادامه‌ی همین سیاست است.
    • - Sooner or later, the truth will out.
    • - حقیقت دیر یا زود آشکار خواهد شد.
    • - out of jealousy
    • - به خاطر حسادت
    • - out of anger
    • - از روی خشم
    • - I am out of money.
    • - پولم تمام شده است.
    • - We are out of time.
    • - وقتمان تمام است.
    • - Out! I don't want to see you ever again!
    • - گم‌ شو! دیگر نمی‌خواهم هرگز تو را ببینم!
    • - He is out and away our best football player.
    • - بی‌تردید او بهترین فوتبالیست ما است.
    • - made out of wood
    • - ساخته شده از چوب
    • - made out of stone
    • - سنگی، از سنگ
    • - out of pity
    • - از روی مروت
    • - We were out of fuel.
    • - سوختمان تمام شده بود.
    • - out of money
    • - بی‌پول
    • - out of order
    • - بی‌نظم‌و‌ترتیب، به‌هم‌خورده، خراب
    • - They are out to hurt him any way they can.
    • - آن‌ها مصمم‌اند هرجوری که بتوانند به او آسیب برسانند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد out

  1. adjective not possible; gone
    Synonyms: absent, antiquated, at an end, away, behind the times, cold, dated, dead, demode, doused, ended, exhausted, expired, extinguished, finished, impossible, not allowed, not on, old-fashioned, old-hat, outmoded, outside, passé, ruled out, unacceptable, unfashionable, used up
    Antonyms: here, in, possible
  2. adverb outside, outdoors
    Synonyms: out of doors, outward, without
    Antonyms: in, indoors, inside

Phrasal verbs

  • out of

    بدونِ، بی–، فاقدِ، عاری از، تمام (شده)

    بدونِ، بی–، فاقدِ، عاری از، تمام (شده)

    از (نوعی نقش‌نما برای نشان دادن جهت یا حرکت از داخل به خارج)

    (ساخته‌شده) از

    از (نوعی نقش‌نما برای نشان دادن تغییر در حالت چیزی)

    از روی، به علت، به سبب، به‌واسطه‌یِ

    از بین، از میان، از (نوعی نقش‌نما برای نشان دادن انتخاب)

    از (نوعی نقش‌نما برای نشان دادن منشأ یا منبع چیزی)

    خارج از

    دور از (نوعی نقش‌نما برای نشان دادن دور بودن از حالت معمول یا مورد انتظار)

    از (نوعی نقش‌نما برای نشان دادن مرکز شرکت یا فعالیت و غیره)

  • out of the frying pan into the fire

    از چاله به چاه افتادن

Collocations

  • out of focus

    (تصویر تلویزیون و غیره) ناواضح، مبهم، ابر گرفته، (عدسی) نامیزان، ناکانونی

    (عدسی و غیره) تنظیم نشده، نامیزان

Idioms

  • on the outs (or at outs)

    (عامیانه) درحال دشمنی، (در) شکرآب، قهر، خشم

  • out and away

    بسیار زیاد، به‌طور بارز، آشکارا

  • out for

    در جست‌وجوی، در پی، مترصد، دنبال (چیزی)

  • out from under

    (عامیانه) فارغ از اشکال یا خطر، رها از گرفتاری

  • out of sight, out of mind

    از دل برود هر آنکه از دیده برفت

    از دل برود هر آنچه از دیده رود

  • out of the frying pan into the fire

    از چاله به چاه افتادن

  • out one's way

    (عامیانه) در همسایگی، در محله‌ی خود

  • out on one's feet

    1- (مثلاً مشت‌زن) گیج ولی هنوز برپا 2- کاملاً خسته، بی‌رمق

  • out to

    در پی، کوشا (برای چیزی)، مصمم

ارجاع به لغت out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/out

لغات نزدیک out

پیشنهاد بهبود معانی