دورنمایی کردن، کوچکنمایی کردن (با دوربین)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The director instructed the cameraman to zoom out and capture the entire scene.
کارگردان به فیلمبردار دستور داد تا دورنمایی کند و کل صحنه را بگیرد.
The photographer zoomed out to capture the entire landscape in one frame.
عکاس کوچکنمایی کرد تا کل منظره را در یک فریم ثبت کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «zoom out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/zoom-out