آخرین به‌روزرسانی:

Here

hɪr hɪə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb A1

اینجا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

Put the book here.

کتاب را اینجا بگذارید.

Fill the glass up to here.

لیوان را تا اینجا پرکن.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He is not here.

او اینجا نیست.

Why has God brought us here?

چرا خداوند ما را به این جهان آورده است؟

come here

بیا (بیایید) اینجا

adverb A2

این، این هم (برای معرفی کسی یا چیزی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Here is the book you were looking for!

این کتابی است که دنبالش می‌گشتی!

And here is my mother!

و این هم مادرم!

adverb A2

برای بیان رسیدن، شروع شدن یا آمدن چیزی

Here comes the taxi!

تاکسی داره میاد!

Here we are!

بالأخره رسیدیم!

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Here the teacher entered.

در این هنگام معلم وارد شد.

Now I am going to dive too, here goes!

حالا من هم شیرجه می‌روم، هرچه بادا باد!

adverb A1

این، اینجا (برای اشاره به کسی یا چیزی که نزدیک است)

John here is a good man.

این جان مرد خوبی است.

This note here explains everything.

این یادداشت اینجا همه‌چیز را توضیح می‌دهد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

this here man

(کاربرد محلی) این مرد حی و حاضر

adverb B2

الان، حالا، اینجا

Here, we have to decide whether to continue or not.

الان باید تصمیم بگیریم که ادامه بدهیم یا نه.

From here, things get more complicated.

از اینجا به بعد، اوضاع پیچیده‌تر می‌شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Here, that's enough!

حالا دیگه بس کن!

adverb A2

بیا، بگیر، بفرمایید (هنگام دادن چیزی به کسی)

Here you are, sir. your receipt and change.

بفرمایید آقا. رسید و باقیمانده‌ی پولتان.

Here you go. the book you asked for.

بفرما. اینم اون کتابی که خواستی.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Here, don't cry!

بیا، گریه نکن!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد here

  1. adverb in this place
    Synonyms:
    present available on hand on-the-spot on this spot within reach attending on board on deck hither hereabouts hitherto in this direction
    Antonyms:
    there

Collocations

from here on

از این پس، از حالا به بعد، از اینجا به بعد

Idioms

here and there

این‌جا و آن‌جا، در گوشه‌وکنار، در جاهای مختلف، در جای‌جای

here goes!

(هنگام آغاز به کار ناخوشایند یا دشوار یا ترسناک به کار می‌رود) هر چه بادا باد!

neither here nor there

نامربوط (به مطلب مورد بحث)، بی‌اهمیت، غیرحیاتی

نه اینجا و نه آنجا

the here and now

این مکان و زمان، حالا، اکنون، زمان حال

the buck stops here

من مصدر کار و مسئول تصمیم‌گیری هستم.

Idioms بیشتر

here and now

همین‌جا و در همین لحظه، در همین زمان و مکان، اینجا و اکنون، درحال‌حاضر

ارجاع به لغت here

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «here» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/here

لغات نزدیک here

پیشنهاد بهبود معانی