شکل جمع:
excessesفزونی، زیادتی، زیادی، افراط، بیاعتدالی، اضافه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was serious almost to excess.
او بیشازحد جدی بود.
excess in eating
زیادهروی در خوراک
amounts in excess of expenditures
مبالغ اضافه بر هزینهها
an excess of supply over demand
بیشتر بودن عرضه بر تقاضا
excess supply
تولید اضافی، اضافه تولید، مازاد عرضه
excess luggage
چمدانها (یا بار) اضافی (در هواپیما و غیره)
excess postage
کسر تمبر، هزینهی پستی اضافی
the body's excess fat
چربی اضافی بدن
One can die from an excess of alcohol in the bloodstream.
زیادی الکل در رگها میتواند منجر به مرگ شود.
Excess of sorrow nearly drove him to suicide.
زیادی غم نزدیک بود کارش را به خودکشی برساند.
from an excess of joy
از فرط خوشی
the excess of carbon dioxide in the air
وجود بیشازحد دیاکسیدکربن در هوا
Their loss was in excess of ten million tomans.
زیان آنها بیش از ده میلیون تومان بود.
He drinks to excess.
او بیشازحد مشروب میخورد.
بیش از، فزون بر، اضافه بر
زیاده (از حد)، بیشازحد، خیلی، بسیار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «excess» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/excess