امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Excess

ɪkˈses / / ˈekses ɪkˈses / / ˈekses ɪkˈses / / ˈekses
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    excesses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1
فزونی، زیادتی، زیادی، افراط، بی‌اعتدالی، اضافه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She was serious almost to excess.
- او بیش‌ازحد جدی بود.
- excess in eating
- زیاده‌روی در خوراک
- amounts in excess of expenditures
- مبالغ اضافه بر هزینه‌ها
- an excess of supply over demand
- بیشتر بودن عرضه بر تقاضا
- excess supply
- تولید اضافی، اضافه تولید، مازاد عرضه
- excess luggage
- چمدان‌ها (یا بار) اضافی (در هواپیما و غیره)
- excess postage
- کسر تمبر، هزینه‌ی پستی اضافی
- the body's excess fat
- چربی اضافی بدن
- One can die from an excess of alcohol in the bloodstream.
- زیادی الکل در رگ‌ها می‌تواند منجر به مرگ شود.
- Excess of sorrow nearly drove him to suicide.
- زیادی غم نزدیک بود کارش را به خودکشی برساند.
- from an excess of joy
- از فرط خوشی
- the excess of carbon dioxide in the air
- وجود بیش‌ازحد دی‌اکسیدکربن در هوا
- Their loss was in excess of ten million tomans.
- زیان آن‌ها بیش از ده میلیون تومان بود.
- He drinks to excess.
- او بیش‌ازحد مشروب می‌خورد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excess

  1. noun overabundance of something
    Synonyms: balance, by-product, enough, exorbitance, exuberance, fat, fulsomeness, glut, inundation, lavishness, leavings, leftover, luxuriance, nimiety, overdose, overflow, overkill, overload, overmuch, overrun, oversupply, overweight, plenty, plethora, profusion, recrement, redundance, redundancy, refuse, remainder, residue, rest, spare, superabundance, supererogation, superfluity, surfeit, surplus, the limit, too much, too much of a good thing, waste, wastefulness
    Antonyms: dearth, deficiency, insufficiency, lack, need, poverty, shortcoming, want
  2. noun overindulgence in personal desires
    Synonyms: debauchery, dissipation, dissoluteness, exorbitance, extravagance, extreme, extremity, immoderacy, immoderation, indulgence, inordinateness, intemperance, overdoing, prodigality, saturnalia, self-indulgence, unrestraint
    Antonyms: deprivation, economy, frugality, moderation, privation

Collocations

  • in excess of

    بیش از، فزون بر، اضافه بر

  • to excess

    زیاده (از حد)، بیش‌ازحد، خیلی، بسیار

ارجاع به لغت excess

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excess» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/excess

لغات نزدیک excess

پیشنهاد بهبود معانی