شکل جمع:
extravagancesافراط، گزافگری، زیادهروی، بیاعتدالی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His extravagance in praising the beauty of the hostess angered the host.
زیادهروی او در تعریف از زیبایی خانم میزبان، شوهرش را عصبانی کرد.
He lived simply and avoided extravagance.
او ساده زندگی میکرد و از ولخرجی خودداری مینمود.
this jewel is an extravagance you cannot afford
این جواهر تجملی است که تو استطاعت آن را نداری
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «extravagance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extravagance