با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Extravagance

ɪkˈstrævəɡəns ɪkˈstrævəɡəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    extravagances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
افراط، گزافگری، زیاده‌روی، بی‌اعتدالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- His extravagance in praising the beauty of the hostess angered the host.
- زیاده‌روی او در تعریف از زیبایی خانم میزبان، شوهرش را عصبانی کرد.
- He lived simply and avoided extravagance.
- او ساده زندگی می‌کرد و از ولخرجی خودداری می‌نمود.
- this jewel is an extravagance you cannot afford
- این جواهر تجملی است که تو استطاعت آن را نداری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد extravagance

  1. noun indulgence; waste
    Synonyms: absurdity, amenity, dissipation, exaggeration, excess, exorbitance, expenditure, folly, frill, icing on the cake, immoderation, improvidence, lavishness, luxury, outrageousness, overdoing, overindulgence, overspending, preposterousness, prodigality, profligacy, profusion, recklessness, squander, squandering, superfluity, unreasonableness, unrestraint, unthrift, wastefulness, wildness
    Antonyms: economy, moderation, providence, saving, thrift, thriftiness

ارجاع به لغت extravagance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «extravagance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/extravagance

لغات نزدیک extravagance

پیشنهاد بهبود معانی