شکل جمع:
absurditiesپوچی، بیهودگی، بیمعنایی
The absurdity of her decision left me speechless.
از پوچی تصمیم او زبانم بند آمد.
The absurdity of his actions only served to further alienate him from his friends.
بیهودگی اعمالش تنها موجب میشد که بیشازپیش از دوستانش فاصله بگیرد.
هر چیز پوچ یا مزخرف یا چرند یا نامعقول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It is an absurdity to think that she could accomplish such a difficult task in such a short amount of time.
مزخرف است که فکر کنیم او میتواند چنین کار دشواری را در مدت زمان کوتاهی انجام دهد.
It's an absurdity to think that all people can be happy all the time.
نامعقول است که فکر کنیم همهی مردم میتوانند همیشه شاد باشند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «absurdity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/absurdity