دیوانگی، جنون، حماقت، بیخردی، غیرعقلانی بودن
It’s pure craziness to invest all your money in one stock.
اینکه تمام پولت را روی یک سهم سرمایهگذاری کنی، دیوانگی محض است.
He couldn’t believe the craziness of the situation.
او نمیتوانست غیرعقلانی بودن آن وضعیت را باور کند.
ناپسند خلبازی، روانیبازی، دیوانگی، جنون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It’s wrong to label people with mental health issues as full of craziness.
اینکه به آدمهای دارای مشکل روانی برچسب دیوانگی بزنید، کار اشتباهی است.
I can’t deal with her craziness anymore.
دیگر نمیتونم خلبازیهایش را تحمل کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «craziness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/craziness