انتقال مالکیت، بیگانگی، بیزاری، تباهی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a feeling of alienation and despair among the youth
احساس بیگانگی و یأس در جوانان
کلمهی alienation در زبان فارسی بهصورت «بیگانگی»، «جدایی»، یا «احساس فاصلهگیری» ترجمه میشود.
این واژه از ریشهی لاتین alienare به معنای «بیگانه کردن» یا «دور ساختن» گرفته شده و در زبان انگلیسی، بسته به زمینهی استفاده، میتواند مفهوم روانشناختی، اجتماعی، فلسفی، یا حتی حقوقی داشته باشد. در همهی این معانی، محور اصلی مفهوم alienation، احساس یا حالت جدا شدن از چیزی است که در اصل باید به آن تعلق داشته باشیم — چه انسان از جامعه، چه فرد از کار خود، و چه روح از خویشتن.
در حوزهی روانشناسی، alienation به احساس تنهایی، بیقدرتی، یا ناتوانی در برقراری ارتباط عاطفی با دیگران یا با خود اشاره دارد. فردی که دچار بیگانگی روانی است، ممکن است احساس کند در جامعه یا حتی درون خود جایی ندارد، انگار از دیگران یا از احساساتش جدا شده است. این حالت میتواند ناشی از افسردگی، فشار اجتماعی، یا بحران هویت باشد. برای مثال، جملهی “He felt a deep sense of alienation from his friends and family” یعنی «او احساس عمیقی از بیگانگی نسبت به دوستان و خانوادهاش داشت.»
در جامعهشناسی و فلسفه، واژهی alienation جایگاهی مهم دارد و بهویژه در آثار کارل مارکس به یکی از مفاهیم بنیادی اندیشهی مدرن تبدیل شده است. از دیدگاه مارکس، بیگانگی زمانی رخ میدهد که انسان از نتیجهی کار خود، از فرآیند تولید، از دیگر انسانها، و در نهایت از ذات انسانی خویش جدا میشود. در نظام سرمایهداری، کارگر محصول کار خود را در اختیار ندارد، بلکه آن محصول به کالایی تبدیل میشود که به او تعلق ندارد. در نتیجه، انسان احساس میکند که از خودِ واقعیاش دور افتاده است. این نوع alienation نه فقط اقتصادی، بلکه وجودی و انسانی است.
در زمینهی اجتماعی، alienation به احساس جدایی یا نپذیرفتهشدن در اجتماع اشاره دارد. افرادی که مهاجرت میکنند، در محیط جدید ممکن است چنین احساسی را تجربه کنند؛ حس اینکه فرهنگ، زبان یا ارزشهایشان با اطرافیان همخوان نیست. در جملهی “Immigrants often experience alienation in a foreign culture”، واژهی alienation دقیقاً به این احساس فاصله و عدم تعلق اشاره دارد. این معنا در دنیای مدرن، با سرعت تغییرات فرهنگی و ارتباطات دیجیتال، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است.
در حقوق، alienation معنایی فنیتر دارد و به انتقال مالکیت یا حق قانونی از شخصی به شخص دیگر گفته میشود. برای مثال، “alienation of property” به معنای «واگذاری یا فروش دارایی» است. در این کاربرد، واژه کاملاً عاری از بار احساسی است و صرفاً به عمل حقوقی جدایی یا انتقال اشاره دارد.
میتوان گفت که alienation واژهای است که میان احساس، اجتماع و ساختار پلی میسازد. در سادهترین معنا، نشاندهندهی «دور افتادن از چیزی آشنا» است — از خود، از جامعه، یا از جهان. این مفهوم، بازتابی از تجربهی انسان مدرن است: در جهانی پر از ارتباطات و سرعت، هنوز هم بسیاری از افراد در درون خود احساس بیگانگی میکنند. واژهی alienation ما را به یاد این واقعیت میاندازد که احساس تعلق، از بنیادیترین نیازهای انسانی است؛ و نبود آن، انسان را از خویشتن خالی میسازد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «alienation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/alienation