آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Division

dəˈvɪʒn dəˈvɪʒn

شکل جمع:

divisions

معنی division | جمله با division

noun uncountable B2

تقسیم، تقسیم‌بندی، قسمت‌بندی، بخش‌بندی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

The division of labor in the company ensures that each employee has a specific role and responsibility.

تقسیم کار در شرکت مقرر می‌کند که هر یک از کارکنان نقش و مسئولیت خاصی دارند.

The company's profits have increased since the division of the company into separate departments.

سود شرکت از زمان تقسیم‌بندی شرکت به بخش‌های جداگانه افزایش یافته است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the division of a day into hours and minutes

تقسیم روز به ساعت و دقیقه

I did not like his method of division of profits.

من از روش تقسیم منافع توسط او خوشم نیامد.

noun countable

بخش، قسمت، دایره (از یک سازمان بزرگ و غیره)، لشکر (نظامی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He made a division of his empire.

او امپراتوری خود را بخش کرد.

The divisions of a compass mark off its 32 points.

تقسیمات قطب‌نما، سی و دو نقطه‌ی آن را مشخص می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a division of the Ministry of Justice

دایره‌ای از وزارت دادگستری

the division of foreign languages

(در دانشگاه) بخش زبان‌های خارجی

A division is larger than a regiment.

لشکر از تیپ بزرگتر است.

noun countable

ورزش دسته

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

مشاهده

The top two teams from each division will advance to the playoffs.

دو تیم برتر هر دسته به مرحله‌ی پلی‌آف راه خواهند یافت.

Our team is currently leading the division.

تیم ما در حال حاضر در صدر دسته قرار دارد.

noun uncountable

ریاضی تقسیم، بخش

The division of 20 by 5 results in a quotient of 4.

از تقسیم 20 بر 5 خارج قسمت 4 حاصل می‌شود.

The math teacher explained the concept of division to the students using various examples and exercises.

معلم ریاضی با استفاده از مثال‌ها و تمرین‌های مختلف بخش را برای دانش‌آموزان توضیح داد.

noun countable uncountable

اختلاف، دودستگی، نفاق، تفرقه

an attempt to exploit the divisions between the two countries

کوششی در راه بهره‌گیری از اختلافات آن دو کشور

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد division

  1. noun separation, disconnection

لغات هم‌خانواده division

سوال‌های رایج division

شکل جمع division چی میشه؟

شکل جمع division در زبان انگلیسی divisions است.

ارجاع به لغت division

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «division» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/division

لغات نزدیک division

پیشنهاد بهبود معانی