گذشتهی ساده:
autopsiedشکل سوم:
autopsiedسومشخص مفرد:
autopsiesوجه وصفی حال:
autopsyingشکل جمع:
autopsiesکالبدشکافی، (مجازاً) تشریح مرده، تشریح نسج مرده(در مقابل biopsy )
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
An autopsy was performed to determine the cause of death.
برای تعیین علت مرگ کالبدشکافی انجام شد.
to perform an autopsy
کالبد شکافی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «autopsy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/autopsy