با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Autopsy

ˈɑːtɑːpsi ˈɔːtɒpsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    autopsied
  • شکل سوم:

    autopsied
  • سوم شخص مفرد:

    autopsies
  • وجه وصفی حال:

    autopsying
  • شکل جمع:

    autopsies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    کالبدشکافی، (مجازاً) تشریح مرده، تشریح نسج مرده(در مقابل biopsy )
    • - An autopsy was performed to determine the cause of death.
    • - برای تعیین علت مرگ کالبدشکافی انجام شد.
    • - to perform an autopsy
    • - کالبد شکافی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد autopsy

  1. noun examination of dead body
    Synonyms: dissection, necropsy, pathological examination, postmortem

ارجاع به لغت autopsy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «autopsy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/autopsy

لغات نزدیک autopsy

پیشنهاد بهبود معانی