با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Dissection

dɪˈsekʃn daɪˈsekʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dissections

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
پزشکی زیست‌شناسی کالبدشکافی، تشریح، دیسکسیون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The dissection of the frog in biology class revealed its intricate internal structure.
- تشریح قورباغه در کلاس زیست‌شناسی ساختار درونی پیچیده‌ی آن را نشان داد.
- Dissection is a technique used by anatomists to study human anatomy.
- کالبدشکافی تکنیکی است که آناتومیست‌ها از آن برای مطالعه‌ی آناتومی انسان استفاده می‌کنند.
- Students observed the dissection of the sheep.
- دانشجویان دیسکسیون گوسفند را مشاهده کردند.
noun
تجزیه‌وتحلیل، واکاوی (بسیار دقیق)
- The dissection of the novel revealed hidden layers of symbolism.
- واکاوی این رمان لایه‌های پنهان نمادگرایی را آشکار کرد.
- One of Shakespeare's plays that is most often chosen for dissection is Hamlet.
- یکی از نمایشنامه‌های شکسپیر که بیشتر برای تجزیه‌وتحلیل انتخاب می‌شود، هملت است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissection

  1. noun cutting up, particularly of a dead body
    Synonyms: anatomization, anatomy, autopsy, dismemberment, examination, necropsy, operation, postmortem, vivisection
    Antonyms: connection, joining, mending, sewing
  2. noun thorough analysis
    Synonyms: breakdown, breakup, criticism, critique, examination, inquest, inspection, investigation, resolution, review, scrutiny, study

ارجاع به لغت dissection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissection

لغات نزدیک dissection

پیشنهاد بهبود معانی