امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Critique

krɪˈtiːk krɪˈtiːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
نقد (نوشتاری درباره‌ی وضعیت یا سیستم سیاسی یا کار یا ایده‌های یک فرد به ویژه به‌صورت منفی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- His critique of the government's policies was very illuminating.
- نقد او از سیاست‌های دولت بسیار روشنگر بود.
- The professor's critique of my essay was harsh but helpful.
- نقد استاد درباره‌ی مقاله من تند اما مفید بود.
verb - transitive
نقد کردن
- She asked her friend to critique her latest painting.
- او از دوستش خواست که تازه‌ترین نقاشی او را نقد کند.
- The teacher critiqued the students' essays.
- معلم انشاهای دانش‌آموزان را نقد کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد critique

  1. noun analysis, essay
    Synonyms: appraisal, assessment, comment, commentary, criticism, editorial, examination, exposition, flak, judgment, notice, pan, putdown, rap, rave, review, reviewal, slam, slap, study, takedown, write-up, zapper
    Antonyms: compliment, praise

ارجاع به لغت critique

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «critique» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/critique

لغات نزدیک critique

پیشنهاد بهبود معانی