basket, pannier, panier, wickerwork, hamper, creel
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تعداد تخممرغهای سبد را حدس زد.
He guessed the number of eggs in the basket.
سبد پیکنیک پر از ساندویچهای خوشمزه بود.
The picnic hamper was filled with delicious sandwiches.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سبد» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سبد