دکمهبسته، مرتب، رسمی (لباس)
He always arrives at work in a buttoned-up jacket and polished shoes.
او همیشه با ژاکت مرتب و کفشهای واکسزده سر کار میآید.
Her buttoned-up blouse made her look very professional.
بلوز دکمهبستهاش او را بسیار حرفهای نشان میداد.
تودار، محتاط، محافظهکار، خشک، رسمی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The manager's buttoned-up demeanor made it hard for the team to connect with him.
رفتار رسمی و خشک مدیر باعث شده بود اعضای تیم نتوانند با او ارتباط برقرار کنند.
Despite his buttoned-up appearance, he’s actually very warm once you get to know him.
با اینکه ظاهرش تودار است، اما وقتی با او آشنا شوی، خیلی گرم و صمیمی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «buttoned-up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/buttoned-up