خودبین، خودخواه، خودمحور، خودمدار، خودشیفته
She was too self-absorbed to notice the needs of others.
او خودبینتر از آن بود که متوجه نیازهای دیگران شود.
Self-absorbed politicians often dismiss the needs of the community.
سیاستمداران خودمحور اغلب نیازهای جامعه را نادیده میگیرند.
خودبینانه، خودخواهانه، خودمحورانه، خودمدارانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His self-absorbed attitude had made teamwork difficult.
رویکرد خودمحورانهی او کار تیمی را دشوار کرده است.
Her self-absorbed comments were tiresome and unhelpful.
نظرات خودخواهانهی او خستهکننده و بیفایده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «self-absorbed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/self-absorbed