فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

بابا به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پدر

فونتیک فارسی

baabaa
اسم

papa, daddy, dad, father, poppa, pa

نوار ویدئویی مصاحبه‌ی بابا را دوباره پخش کردم.

I replayed the videotape of dad’s interview.

باید تصمیم قطعی بگیریم که آیا می‌خواهیم از بابا طلب پول کنیم یا نه.

We have to decide, once and for all, whether we want to ask dad for money.

پیرمرد

فونتیک فارسی

baabaa
اسم

old man, johnny, geezer

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

بچه‌های جوان آن بابا را مسخره کردند.

The young kids made fun of the geezer.

بابابزرگم باحال‌ترین بابایی‌ است که می‌شناسم.

My grandpa is the coolest geezer I know.

یارو، شخص

فونتیک فارسی

baabaa
اسم

guy, dude, person, fellow

بابایی که کنارم در اتوبوس نشسته بود، موسیقی گوش می‌کرد.

The guy sitting next to me on the bus was listening to loud music.

این بابا اصلا اهمیت نمی‌دهد.

This guy does not care.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بابا

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    ام مادر مام
  1. مترادف:
    اب پدر والد
    متضاد:
    شخص کس

ارجاع به لغت بابا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بابا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بابا

لغات نزدیک بابا

پیشنهاد بهبود معانی