فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dissect

dɪˈsekt / / daɪ- dɪˈsekt / / daɪ-

گذشته‌ی ساده:

dissected

شکل سوم:

dissected

سوم‌شخص مفرد:

dissects

وجه وصفی حال:

dissecting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb

کالبدشکافی کردن، تشریح کردن، (مج) موشکافی کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

They dissect an animal or plant in order to study its structure.

آنان جانور یا گیاه را به‌منظور بررسی ساختار آن تشریح می‌کنند.

Let us not dissect the motives of anyone who does a good deed.

بیایید انگیزه‌های هرکسی را که کار خوبی می‌کند، مورد تجزیه و تحلیل قرار ندهیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissect

  1. verb cut up; take apart
    Synonyms:
    cut divide part sever slice cut up break up section dismember disjoint disjoin take apart quarter sunder lay open dislimb exsect exscind dichotomize prosect operate anatomize dissever
    Antonyms:
    join connect mend sew
  1. verb analyze
    Synonyms:
    examine study investigate explore inspect scrutinize break down resolve inquire about decompose anatomize decompound

ارجاع به لغت dissect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dissect

لغات نزدیک dissect

پیشنهاد بهبود معانی