گذشتهی ساده:
inspectedشکل سوم:
inspectedسومشخص مفرد:
inspectsوجه وصفی حال:
inspectingسرکشی کردن، بازرسی کردن، تفتیش کردن، رسیدگی کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Let us inspect his motives.
بگذار انگیزههای او را بررسی کنیم.
They inspect all suitcases carefully.
آنها بادقت همهی چمدانها را وارسی میکنند.
to inspect legal documents
بازبینی مدارک قانونی
The prison warden inspected all the rooms.
رئیس زندان به همهی اتاقها سرکشی کرد.
He inspected the herd for ticks and leeches.
او گله را از نظر (احتمال وجود) کنه و زالو معاینه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inspect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inspect