فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inspect

ɪnˈspekt ɪnˈspekt

گذشته‌ی ساده:

inspected

شکل سوم:

inspected

سوم‌شخص مفرد:

inspects

وجه وصفی حال:

inspecting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1

سرکشی کردن، بازرسی کردن، تفتیش کردن، رسیدگی کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Let us inspect his motives.

بگذار انگیزه‌های او را بررسی کنیم.

They inspect all suitcases carefully.

آن‌ها بادقت همه‌ی چمدان‌ها را وارسی می‌کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to inspect legal documents

بازبینی مدارک قانونی

The prison warden inspected all the rooms.

رئیس زندان به همه‌ی اتاق‌ها سرکشی کرد.

He inspected the herd for ticks and leeches.

او گله را از نظر (احتمال وجود) کنه و زالو معاینه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inspect

  1. verb examine, check
    Synonyms:
    check study investigate review go over look over check out scan observe scrutinize search question view watch notice probe inquire oversee supervise survey interrogate vet go through audit eye scope scout catechize canvass case clock kick the tires give the once-over superintend
    Antonyms:
    ignore neglect forget

لغات هم‌خانواده inspect

  • verb - transitive
    inspect

ارجاع به لغت inspect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inspect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inspect

لغات نزدیک inspect

پیشنهاد بهبود معانی