آخرین به‌روزرسانی:

Inspected

سوم‌شخص مفرد:

inspects

وجه وصفی حال:

inspecting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

بررسی‌شده، بازرسی‌شده، سرکشی‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the inspected data

داده‌های بررسی‌شده

the inspected scene

صحنه‌ی بازرسی‌شده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inspected

  1. adjective examined
    Synonyms:
    tested checked investigated tried approved authorized

ارجاع به لغت inspected

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inspected» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inspected

لغات نزدیک inspected

پیشنهاد بهبود معانی