فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inspection

ɪnˈspekʃn ɪnˈspekʃn

شکل جمع:

inspections

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

بازرسی، تفتیش، بازدید، معاینه، سرکشی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

passport inspection

بازبینی گذرنامه‌ها

the soldiers lined up for inspection.

سربازان برای بازرسی به صف شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inspection

  1. noun examination, check
    Synonyms:
    check review investigation analysis search inquiry probe survey scrutiny scan view research inventory supervision look-over checkup surveillance inquisition frisk read perlustration once-over maneuvers pageant parade superintendence
    Antonyms:
    neglect ignorance

لغات هم‌خانواده inspection

ارجاع به لغت inspection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inspection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inspection

لغات نزدیک inspection

پیشنهاد بهبود معانی