خواندن، قرائت کردن، تعبیر کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
a recently-read book
کتابی که اخیراً خوانده شده است
After reading the Koran, he had dinner.
پس از قرائت قرآن شام خورد.
a little-read poem
شعری که کم خوانده میشود
This novel is a good read.
این رمان برای خواندن خوب است.
a story that reads badly
داستانی که قابلخواندن نیست
I read the news in the paper.
خبر را در روزنامه خواندم.
He can read German but he can't speak it.
او میتواند آلمانی بخواند؛ ولی نمیتواند به آن صحبت کند.
I read your letter.
نامهی شما را خواندم.
She read the story to me.
داستان را برایم خواند.
a story that reads well
داستانی که خواندنی است
Cyrus is reading history at Cambridge.
سیروس در دانشگاه کمبریج تاریخ میخواند.
فهمیدن، پی بردن، درک کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I could read his thoughts from the look on his face.
از حالت قیافهاش میتوانستم به افکارش پی ببرم.
How do you read the latest economic data?
برداشت شما از آخرین دادههای اقتصادی چیست؟
His speech shows that he can read the mood of the people.
نطق او نشان میدهد که از دل مردم خبر دارد.
پیشگویی کردن
رشتهای را در دانشگاه خواندن
read (something) into (something)
معنی خاصی به چیزی نسبت دادن
بلند خواندن
از حزب یا انجمن اخراج کردن
read something over (or through)
از آغاز تا پایان چیزی را خواندن
دربارهی کسی یا چیزی خواندن و کسب اطلاع کردن
معنی نهفتهی چیزی را دریافتن، معانی پنهان یا ژرف چیزی را درک کردن، فحوای کلام را دریافتن
read someone a lesson (or lecture)
کسی را سرزنش کردن
(انگلیس) چیزی را (بدون اثبات) قبول کردن یا پذیرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «read» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/read