گذشتهی ساده:
affirmedشکل سوم:
affirmedسومشخص مفرد:
affirmsوجه وصفی حال:
affirmingاظهارکردن، بهطور قطع گفتن، تصدیق کردن، اثبات کردن، تصریح کردن، شهادت دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They affirmed a policy of religious toleration.
آنها بر سیاست آزادی مذهبی تأکید میکردند.
He affirmed his candidacy.
او نامزدی خود در انتخابات را با صراحت اعلام کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «affirm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/affirm