گذشتهی ساده:
witnessedشکل سوم:
witnessedسومشخص مفرد:
witnessesوجه وصفی حال:
witnessingشکل جمع:
witnessesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شاهد بودن
شهادت دادن، گواهی دادن، شاهد بودن
گواه بر چیزی بودن، دلیل بر چیزی بودن
witness christ in one's daily life
اعمال زندگی روزمرهی خود را نمایشگر (تعلیمات) عیسی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «witness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/witness