آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Witness

    ˈwɪtnəs ˈwɪtnəs

    گذشته‌ی ساده:

    witnessed

    شکل سوم:

    witnessed

    سوم‌شخص مفرد:

    witnesses

    وجه وصفی حال:

    witnessing

    شکل جمع:

    witnesses

    معنی witness | جمله با witness

    noun countable B2

    گواه، شاهد، گواهی، شهادت، مدرک

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    No person should be forced to be a witness against himself.

    هیچ‌کس نباید وادار بشود که علیه خود شهادت بدهد.

    These ruins and mass graves are witness to the savagery of war.

    این خرابه‌ها و گورهای گروهی نشانه‌های وحشیگری‌های جنگ هستند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I am in love; my witness: this lacerated heart...

    من عاشقم گواه من این قلب چاک‌چاک ....

    God's my witness.

    خدا شاهد است.

    verb - transitive

    شهادت دادن، گواهی کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    I am ready to witness that the signature is genuine.

    آماده‌ام که صحت آن امضا را تضمین کنم.

    to witness a will

    وصیت‌نامه را تصدیق کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Your actions witness your guilt.

    اعمال تو گواه بر گناهکار بودن تو است.

    Our wounds witness the ferocity of their attack.

    زخم‌های ما نشانه‌ی بی‌امان بودن حمله‌ی آنان است.

    The postwar period has witnessed great changes in Japan.

    سال‌های بعد از جنگ شاهد تغییرات عظیمی در ژاپن بوده است.

    Many people witnessed the accident.

    اشخاص زیادی شاهد آن حادثه بودند.

    verb - transitive

    حاکی بودن از، دلالت کردن بر

    verb - intransitive

    شهادت دادن

    He witnessed in court.

    او در دادگاه شهادت داد.

    The witnesses testified in court.

    شهود در دادگاه شهادت دادند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد witness

    1. noun person who observes an event
      Synonyms:
      observer spectator eyewitness watcher bystander onlooker viewer gawker looker-on testimony proof attestant attestor testifier corroborator deponent signer signatory rubbernecker
      Antonyms:
      participant
    1. verb observe
      Synonyms:
      see watch notice view note mark spot behold sight spy perceive attend look on take in be present be on hand be on the scene be a witness read pipe eyeball get a load of pick up on flash on
      Antonyms:
      participate
    1. verb testify; authenticate
      Synonyms:
      confirm attest certify corroborate authenticate bear witness vouch for affirm endorse depose give testimony bear out argue announce countersign sign subscribe give evidence say under oath be a witness indicate bespeak betoken stand for depone
      Antonyms:
      deny refute

    Collocations

    bear witness

    شاهد بودن

    شهادت دادن، گواهی دادن، شاهد بودن

    be a witness of (something)

    گواه بر چیزی بودن، دلیل بر چیزی بودن

    Idioms

    witness christ in one's daily life

    اعمال زندگی روزمره‌ی خود را نمایشگر (تعلیمات) عیسی کردن

    سوال‌های رایج witness

    گذشته‌ی ساده witness چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده witness در زبان انگلیسی witnessed است.

    شکل سوم witness چی میشه؟

    شکل سوم witness در زبان انگلیسی witnessed است.

    شکل جمع witness چی میشه؟

    شکل جمع witness در زبان انگلیسی witnesses است.

    وجه وصفی حال witness چی میشه؟

    وجه وصفی حال witness در زبان انگلیسی witnessing است.

    سوم‌شخص مفرد witness چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد witness در زبان انگلیسی witnesses است.

    ارجاع به لغت witness

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «witness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/witness

    لغات نزدیک witness

    • - witling
    • - witloof
    • - witness
    • - witness box
    • - witness christ in one's daily life
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.