آیکن بنر

لیست کامل روزها، ماه‌ها و فصل‌ها به انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر معادل سپتامبر)

روز، ماه‌ و فصل انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر= سپتامبر)

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Witness

ˈwɪtnəs ˈwɪtnəs

گذشته‌ی ساده:

witnessed

شکل سوم:

witnessed

سوم‌شخص مفرد:

witnesses

وجه وصفی حال:

witnessing

شکل جمع:

witnesses

معنی witness | جمله با witness

noun countable B2

گواه، شاهد، گواهی، شهادت، مدرک

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

No person should be forced to be a witness against himself.

هیچ‌کس نباید وادار بشود که علیه خود شهادت بدهد.

These ruins and mass graves are witness to the savagery of war.

این خرابه‌ها و گورهای گروهی نشانه‌های وحشیگری‌های جنگ هستند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I am in love; my witness: this lacerated heart...

من عاشقم گواه من این قلب چاک‌چاک ....

God's my witness.

خدا شاهد است.

verb - transitive

شهادت دادن، گواهی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I am ready to witness that the signature is genuine.

آماده‌ام که صحت آن امضا را تضمین کنم.

to witness a will

وصیت‌نامه را تصدیق کردن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Your actions witness your guilt.

اعمال تو گواه بر گناهکار بودن تو است.

Our wounds witness the ferocity of their attack.

زخم‌های ما نشانه‌ی بی‌امان بودن حمله‌ی آنان است.

The postwar period has witnessed great changes in Japan.

سال‌های بعد از جنگ شاهد تغییرات عظیمی در ژاپن بوده است.

Many people witnessed the accident.

اشخاص زیادی شاهد آن حادثه بودند.

verb - transitive

حاکی بودن از، دلالت کردن بر

verb - intransitive

شهادت دادن

He witnessed in court.

او در دادگاه شهادت داد.

The witnesses testified in court.

شهود در دادگاه شهادت دادند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد witness

  1. noun person who observes an event
    Synonyms:
    Antonyms:
  1. verb observe
    Synonyms:
    see watch notice view note mark spot behold sight spy perceive attend look on take in be present be on hand be on the scene be a witness read pipe eyeball get a load of pick up on flash on
    Antonyms:
  1. verb testify; authenticate
    Antonyms:

Collocations

bear witness

شاهد بودن

شهادت دادن، گواهی دادن، شاهد بودن

be a witness of (something)

گواه بر چیزی بودن، دلیل بر چیزی بودن

Idioms

witness christ in one's daily life

اعمال زندگی روزمره‌ی خود را نمایشگر (تعلیمات) عیسی کردن

سوال‌های رایج witness

گذشته‌ی ساده witness چی میشه؟

گذشته‌ی ساده witness در زبان انگلیسی witnessed است.

شکل سوم witness چی میشه؟

شکل سوم witness در زبان انگلیسی witnessed است.

شکل جمع witness چی میشه؟

شکل جمع witness در زبان انگلیسی witnesses است.

وجه وصفی حال witness چی میشه؟

وجه وصفی حال witness در زبان انگلیسی witnessing است.

سوم‌شخص مفرد witness چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد witness در زبان انگلیسی witnesses است.

ارجاع به لغت witness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «witness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/witness

لغات نزدیک witness

پیشنهاد بهبود معانی