فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Eyeball

ˈaɪbɑːl ˈaɪbɔːl

گذشته‌ی ساده:

eyeballed

شکل سوم:

eyeballed

سوم‌شخص مفرد:

eyeballs

وجه وصفی حال:

eyeballing

شکل جمع:

eyeballs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کالبدشناسی مردمک چشم، تخم چشم، کره‌ی چشم

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

The artist painted a giant eyeball on the canvas.

این هنرمند مردمک چشم بزرگی را روی بوم نقاشی کرد.

The doctor examined the patient's eyeball for signs of infection.

پزشک کره‌ی چشم بیمار را از نظر علائم عفونت معاینه کرد.

verb - transitive informal

زل زدن، چشم دوختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The detective began to eyeball the suspect for any suspicious behavior.

کارآگاه برای هر رفتار مشکوکی شروع به چشم دوختن به مظنون کرد.

As she walked by, he couldn't help but eyeball her intriguing outfit.

همان‌طور که او از کنارش می‌گذشت، نمی‌توانست به لباس جذاب او زل نزند.

verb - transitive

ورانداز کردن، با دقت نگاه کردن

As a buyer, it's essential to eyeball the quality of the merchandise before purchasing.

به‌عنوان خریدار، ورانداز کردن کیفیت کالا قبل‌از خرید ضروری است.

He eyeballed the new car before taking it for a test drive.

قبل‌از اینکه ماشین جدید را برای معاینه‌ی رانندگی ببرد، با دقت به آن نگاه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eyeball

  1. verb look at
    Synonyms:
    eye
  1. noun the ball-shaped capsule containing the vertebrate eye
    Synonyms:
    orb

Idioms

eyeball to eyeball

(عامیانه) رودررو، در تماس مستقیم

ارجاع به لغت eyeball

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eyeball» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eyeball

لغات نزدیک eyeball

پیشنهاد بهبود معانی