جسم کروی، گوی، عالم، احاطه کردن، به دور چیزی گشتن، به دور مدار معینی گشتن، کروی شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The celestial orbs revolve with uniform circular movement.
اجرام آسمانی با حرکات چرخشی و همزمان گردش میکنند.
her sightless orbs
چشمان نابینای او
(Tennyson) the wheeling orbs of change
چرخهای گردان تحول
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «orb» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orb