آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Orb

ɔːrb ɔːb

معنی orb | جمله با orb

noun verb - transitive adverb

جسم کروی، گوی، عالم، احاطه کردن، به‌ دور چیزی گشتن، به‌ دور مدار معینی گشتن، کروی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The celestial orbs revolve with uniform circular movement.

اجرام آسمانی با حرکات چرخشی و هم‌زمان گردش می‌کنند.

her sightless orbs

چشمان نابینای او

نمونه‌جمله‌های بیشتر

(Tennyson) the wheeling orbs of change

چرخ‌های گردان تحول

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد orb

  1. noun globe

ارجاع به لغت orb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «orb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orb

لغات نزدیک orb

پیشنهاد بهبود معانی