گذشتهی ساده:
roundedشکل سوم:
roundedسومشخص مفرد:
roundsوجه وصفی حال:
roundingصفت تفضیلی:
rounderصفت عالی:
roundestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(کشتیرانی) طنابها را به درون کشتی کشیدن
(کشتیرانی) سینهی کشتی را به سوی جریان باد چرخاندن
گردآوری کردن، جمعآوری کردن، جمع کردن
(بهطور افزایشی) گرد کردن، (روبهبالا) رند کردن
1- شایع بودن 2- (پلیس یا مأمور گشت و غیره) گشت زدن، دور زدن
غیرکروی، آنچه که کاملاً گرد نیست
1- شایع بودن 2- (پلیس یا مأمور گشت و غیره) گشت زدن، دور زدن
(سالن تئاتر و غیره) دارای صندلی در چهار طرف صحنه
(مجسمه) سهبعدی (نه حک شده روی صفحه)
واقعینما
1- (دکتر) به عیادت بیماران در بیمارستان رفتن 2- گشت زدن
حدوداً، تقریباً
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «round» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/round