آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Round

raʊnd raʊnd raʊnd

گذشته‌ی ساده:

rounded

شکل سوم:

rounded

سوم‌شخص مفرد:

rounds

وجه وصفی حال:

rounding

صفت تفضیلی:

rounder

صفت عالی:

roundest

معنی round | جمله با round

noun countable A2

گردی، دوره، گردش

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

the round of human beliefs

گستره‌ی اعتقادات بشری

a round of Nowruz parties

یک دوره مهمانی‌های نوروز

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the round of seasons

گردش فصل‌های سال

noun countable

نوبت، دور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

She received three rounds of applause.

سه بار برایش کف زدند.

We played two rounds of backgammon.

دو دست تخته‌نرد بازی کردیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a round of poker

یک دور بازی پوکر

the second round of championship games

دوره‌ی دوم مسابقات قهرمانی

a policeman making his nightly rounds

پلیسی که گشت شبانه‌ی خود را انجام می‌دهد

adjective adverb

گرد، منحنی، دایره‌وار

a round table

یک میز گرد

adjective

زیاد، تند، شدید

adjective

صحیح، رند

verb - transitive

گرد کردن، کامل کردن، تکمیل کردن

verb - transitive

گرد کردن، بی‌خرده کردن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد round

  1. adjective full-bodied, ample in size
    Antonyms:
  1. adjective resonant, rich in sound
    Antonyms:
  1. adjective honest, direct
  1. noun globe, ball; semicircular area
  1. noun unit of ammunition

Phrasal verbs

round in

(کشتیرانی) طنابها را به درون کشتی کشیدن

round to

(کشتیرانی) سینه‌ی کشتی را به سوی جریان باد چرخاندن

round up

گردآوری کردن، جمع‌آوری کردن، جمع کردن

(به‌طور افزایشی) گرد کردن، (روبه‌بالا) رند کردن

Collocations

go the round (or rounds)

1- شایع بودن 2- (پلیس یا مأمور گشت و غیره) گشت زدن، دور زدن

out of round

غیر‌کروی، آنچه که کاملاً گرد نیست

Idioms

go the round (or rounds)

1- شایع بودن 2- (پلیس یا مأمور گشت و غیره) گشت زدن، دور زدن

in the round

(سالن تئاتر و غیره) دارای صندلی در چهار طرف صحنه

(مجسمه) سه‌بعدی (نه حک شده روی صفحه)

واقعی‌نما

make one's rounds

1- (دکتر) به عیادت بیماران در بیمارستان رفتن 2- گشت زدن

round about

حدوداً، تقریباً

لغات هم‌خانواده round

  • verb - transitive
    round

سوال‌های رایج round

گذشته‌ی ساده round چی میشه؟

گذشته‌ی ساده round در زبان انگلیسی rounded است.

شکل سوم round چی میشه؟

شکل سوم round در زبان انگلیسی rounded است.

وجه وصفی حال round چی میشه؟

وجه وصفی حال round در زبان انگلیسی rounding است.

سوم‌شخص مفرد round چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد round در زبان انگلیسی rounds است.

صفت تفضیلی round چی میشه؟

صفت تفضیلی round در زبان انگلیسی rounder است.

صفت عالی round چی میشه؟

صفت عالی round در زبان انگلیسی roundest است.

ارجاع به لغت round

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «round» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/round

لغات نزدیک round

پیشنهاد بهبود معانی