امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Undivided

ˌʌndɪˈvaɪdɪd ˌʌndɪˈvaɪdɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
تقسیم‌نشده، جدانشده، یکپارچه، یک‌تکه، واحد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Nelson Mandela said, "We want a united, undivided South Africa."
- نلسون ماندلا گفت: «ما آفریقای جنوبی متحد و یکپارچه می‌خواهیم.»
- undivided country
- کشور واحد
adjective
تمام‌ و کمال، کامل، کل، سراسر
- She listened to the lecture with undivided attention.
- او با توجه کامل و تمام و کمال به سخنرانی گوش داد.
- They cannot possibly give undivided loyalty to their employers.
- امکان ندارد آن‌ها به‌صورت کامل به کارفرماهای خود وفادار باشند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد undivided

  1. adjective whole
    Synonyms:
    absorbed circumspect collective combined complete concentrated concerted continued deliberate detailed diligent engrossed entire exclusive fast fixed full intense intent joined lock stock and barrel minute rigid scrupulous single solid steady thorough unanimous unbroken uncut undistracted unflagging united unswerving vigilant wholehearted
    Antonyms:
    divided partial separate

ارجاع به لغت undivided

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «undivided» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/undivided

لغات نزدیک undivided

پیشنهاد بهبود معانی