معمولی، غیر متمایز، نامتمایز، غیر برجسته، پیشپاافتاده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sometimes the President wished for an undistinguished life where he wasn't followed around constantly.
گاهیوقتها رئیسجمهور آرزو میکرد که زندگی معمولی داشته باشد و دائماً او را پیگیری و دنبال نمیکردند.
After an undistinguished career as a waiter, the young man decided to join the military and do something exceptional with his life.
پس از یک حرفهی پیشپاافتاده به عنوان پیشخدمت، مرد جوان تصمیم گرفت به ارتش ملحق شود و کاری بینظیر در زندگی خود انجام دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «undistinguished» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/undistinguished