با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unanimous

juːˈnænɪməs juːˈnænɪməs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
هم‌رأی، متفق‌القول، یکدل و یک زبان، اجماعاً

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a unanimous vote
- رأی به اتفاق آرا
- People were unanimous in his praise.
- مردم در تعریف از او هم داستان بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unanimous

  1. adjective in agreement; uncontested
    Synonyms: accepted, accordant, agreed, agreeing, as one, assenting, collective, combined, common, communal, concerted, concordant, concurrent, consensual, consentient, consistent, consonant, harmonious, homogeneous, in complete accord, like-minded, of one mind, popular, public, shared, single, solid, undisputed, undivided, unified, united, universal, unquestioned, with one voice
    Antonyms: split

ارجاع به لغت unanimous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unanimous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unanimous

لغات نزدیک unanimous

پیشنهاد بهبود معانی