فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Concerted

kənˈsɜrːt̬ɪd kənˈsɜːtɪd

سوم‌شخص مفرد:

concerts

وجه وصفی حال:

concerting

صفت تفضیلی:

more concerted

صفت عالی:

most concerted

معنی و نمونه‌جمله

adjective

مجتمعاً، باهم، موزون، هم‌نوا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the concerted effort of all citizens

کوشش هماهنگ همه‌ی شهروندان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concerted

  1. adjective coordinated
    Synonyms:
    joint united combined mutual agreed upon planned collaborative prearranged
    Antonyms:
    separate disorganized disordered uncoordinated disarranged

ارجاع به لغت concerted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concerted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concerted

لغات نزدیک concerted

پیشنهاد بهبود معانی