آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Collaborative

kəˈlæbərət̬ɪv kəˈlæbrətɪv

معنی collaborative | جمله با collaborative

adjective

تعاملی، مشارکتی، همکاری‌محور، گروهی، مشترک، دسته‌جمعی، جمعی، اشتراکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Their collaborative research has been published in several prestigious journals.

تحقیقات مشترک آن‌ها در چندین نشریه‌ی معتبر منتشر شده است.

This app is designed to enhance collaborative learning among students.

این اپلیکیشن برای تقویت یادگیری تعاملی میان دانش‌آموزان طراحی شده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

In a collaborative environment, employees feel more motivated to contribute.

در محیطی همکاری‌محور، کارکنان احساس می‌کنند که انگیزه‌ی بیشتری برای مشارکت دارند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد collaborative

  1. adjective involving two or more people working together to achieve a common goal

ارجاع به لغت collaborative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collaborative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/collaborative

لغات نزدیک collaborative

پیشنهاد بهبود معانی