امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Collage

kəˈlɑːʒ ˈkɒlɑːʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    collages

توضیحات

همچنین می‌توان از papier collé به‌ جای collage استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
کلاژ (ترکیب تصاویر در روزنامه‌دیواری، پوستر و...)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The artist created a stunning collage using magazine cutouts and fabric.
- هنرمند، کلاژی زیبا با استفاده از برش‌های مجله و پارچه ایجاد کرد.
- She displayed her favorite memories in a colorful collage on the wall.
- او یادگاری‌های موردعلاقه‌اش را در کلاژی رنگارنگ بر روی دیوار به نمایش گذاشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد collage

  1. noun mixture of pictures
    Synonyms:
    photomontage abstract composition found art
  1. noun a paste-up made by sticking together pieces of paper or photographs to form an artistic image
    Synonyms:
    montage photomontage abstract composition found art

ارجاع به لغت collage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/collage

لغات نزدیک collage

پیشنهاد بهبود معانی