شکل جمع:
jointsدرزه، بندگاه، بند، مفصل، پیوندگاه، زانویی، لولا
the joints of the finger
بندهای انگشت
She suffers from stiff joints.
او از سختی مفاصل رنج میبرد.
the joint between two pieces of wood
محل اتصال دو قطعه چوب
He filled the brick joints with white cement.
او درز میان آجرها را با سیمان سفید پر کرد.
a joint in a pipe
بست لوله
Cracks appeared at the joints between the new cement and the old.
در حد فاصل بین سیمان تازه و قدیمی درزهایی پدیدار شد.
میخانه، خانه، ساختمان
Each night he visits a different joint.
هر شب به محل عیاشی دیگری میرود.
come on over to my joint
به خانهی من بیا
زندان، هلفدانی
He spent several years in the joint.
او چند سال در زندان بود.
سیگار ماریجوانا
They smoked two joints.
آنها دو سیگار ماریجوانا کشیدند.
مشترک، توأم، شرکتی، مشاع، شریکی
joint declaration
اعلامیهی مشترک
joint property
ملک مشترک (مشاع)
joint winners
برندگان دوگانه
joint ownership
مالکیت مشترک
a joint account
حساب (بانکی) مشترک
گوشت را شقه کردن
a jointed chicken
(گوشت) مرغ شقهشده (با استخوان)
(با همبند یا لولا و غیره) وصل کردن، پهلوی هم قرار دادن
jointed boards
تختههای به هم وصلشده
The stones are jointed nicely.
سنگها خوب به هم جور شدهاند.
a jointed doll
عروسک مفصلدار (خمشو)
The table's legs are jointed.
پایههای میز تاشو هستند.
1- (استخوان) دررفته 2- درهم و برهم، بلبشو
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «joint» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/joint