گذشتهی ساده:
hingedشکل سوم:
hingedسومشخص مفرد:
hingesوجه وصفی حال:
hingingشکل جمع:
hingesلولا (در و پنجره و غیره)
The door hinge is squeaking.
لولای در جیرجیر میکند.
Please make sure to tighten the screws on the hinge of the window.
لطفاً حتماً پیچهای لولای پنجره را محکم کنید.
جانورشناسی زیستشناسی کالبدشناسی بند، مفصل
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The hinge of the bivalve shell allowed it to open and close with ease.
بند پوستهی دوکفهای به آن اجازه میداد که بهراحتی باز و بسته شود.
The biologist studied the hinges in various animal species.
این زیستشناس مفصلهای گونههای مختلف جانوری را بررسی کرد.
نقطهی عطف
The hinge in our relationship was when we decided to move in together.
نقطهی عطف رابطهی ما زمانی بود که تصمیم گرفتیم با هم زندگی کنیم.
His graduation marked a significant hinge in his life,
فارغالتحصیلیاش نقطهی عطفی در زندگیاش بود.
مجازی محور، مدار، مبنا، پاشنه
In times of crisis, leadership skills become the central hinge.
در مواقع بحران، مهارتهای رهبری به محور اصلی تبدیل میشوند.
Trust is the hinge that holds relationships.
اعتماد پاشنهای است که روابط را حفظ میکند.
لولادار کردن، لولا زدن به، با لولا وصل کردن (در و پنجره و غیره)
He hinged the door to make sure it opened smoothly.
او در را لولادار کرد تا مطمئن شود که بهآرامی باز میشود.
I need to hinge this window.
باید به این پنجره لولا بزنم.
بستگی داشتن، وابسته بودن، منوط بودن
The war's destiny hinged on the decisions of only one man.
سرنوشت جنگ فقط به تصمیمات یک نفر بستگی داشت.
The success of the project will hinge on securing additional funding.
موفقیت این پروژه منوط به تأمین بودجهی اضافی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hinge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hinge