فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Knee

niː niː

گذشته‌ی ساده:

kneed

شکل سوم:

kneed

سوم‌شخص مفرد:

knees

وجه وصفی حال:

kneeing

شکل جمع:

knees

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun countable B1

زانو

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

Heavy taxes brought the people to their knees.

مالیات‌های سنگین مردم را به زانو درآورد.

noun countable

زانویی، دوشاخه، خم، پیچ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
verb - transitive

خم کردن، تا کردن، زانودار کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knee

  1. noun joint between the femur and tibia in a quadruped; corresponds to the human knee
    Synonyms:
    joint hinge bend knee joint human knee kneecap patella stifle ginglymus joint articulatio genus articulation of the femur and the tibia crook genu popliteal beat coerce force to submit
  1. adjective
    Synonyms:
    patellar geniculate
  1. verb
    Synonyms:
    geniculate

Idioms

bend the knees to (someone)

تسلیم شدن به کسی، سر تعظیم فرود آوردن، زانو خم کردن

bring to one's knees

به زانو درآوردن، وادار به تسلیم کردن

ارجاع به لغت knee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/knee

لغات نزدیک knee

پیشنهاد بهبود معانی