فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Swivel

ˈswɪvl ˈswɪvl

گذشته‌ی ساده:

swivelled

شکل سوم:

swivelled

سوم‌شخص مفرد:

swivels

وجه وصفی حال:

swivelling

شکل جمع:

swivels

توضیحات:

همچنین می‌توان از swiveled به‌جای swivelled استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

چرخیدن، چرخاندن

She will swivel the chair to face the window.

او صندلی را می‌چرخاند تا رو به پنجره باشد.

The chair began to swivel as she shifted her weight.

صندلی درحالی‌که وزنش را جابه‌جا می‌کرد شروع به چرخیدن کرد.

adjective

گردنده، چرخان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The swivel chair allowed her to turn easily during meetings.

صندلی چرخان به او این امکان را می‌داد که در طول جلسات به‌راحتی بچرخد.

He adjusted the swivel lamp to illuminate the entire room.

او لامپ گردنده را طوری تنظیم کرد که کل اتاق را روشن کند.

noun countable

حلقه گردان، مفصل گردان

The camera's swivel allows for a full range of motion.

حلقه گردان دوربین امکان حرکت کامل را می‌دهد.

She adjusted the swivel to get a better angle for the shot.

او مفصل گردان را تنظیم کرد تا زاویه‌ی بهتری برای عکس به دست آورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swivel

  1. verb spin around axis
    Synonyms:
    turn rotate revolve spin pivot whirl swing around pirouette hinge

ارجاع به لغت swivel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swivel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swivel

لغات نزدیک swivel

پیشنهاد بهبود معانی